- صابی
- جوان کم خرد کسی که پیرو صابئه باشد، جمع صابئین صابئه، آن که از دین خود بدین دیگری در آید
معنی صابی - جستجوی لغت در جدول جو
- صابی
- پیرو فرقۀ صابئین، صابئی، فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند، مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، مغتسله، ماندایی، ماندائیان،
برای مثال وز فلسفی و مانوی و صابی و دهری / درخواستم این حاجت و پرسیدم بی مر ویژگی کسی که از دین خود دست بردارد و به دین دیگر بگرود(ناصر خسرو - ۵۱۰)
- صابی ((بِ))
- کسی که از دین خود برگشته و به دین دیگری گرویده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باد میانین
کودکی کردن
کودکی کردن، کارهای کودکانه کردن، به لهو و لعب پرداختن، عشق ورزیدن
خلوص
پالایه
منسوب به باب، سید علی محمد شیرازی که خود را باب الله می دانست، پیروان محمد باب
فراهم آورنده
گردکشی سر کشی کردن سرباز زدن، سرکشی گردن کشی
منسوبه به صابی پیرو صابئه: هر چه در جمله آفاق در آنجا حاضر مومن و صابئی و گبر و نصارا و یهود
جمع صائب، تیر های بی لغز، رساها رسایان یک درخت سیماهنگ، بد بختی شور بختی، سست خردی
شکیبایی، نام سراینده ای شکیبایی شکیب تاب و توان در تحمل رنج و مشقت
شکیبا، آرام، بردبار، حلیم
هد ه آشکار هده (حق)
بی غش، پاکیزه، بی درد، خالص
کشتیبان، دکل کشتی
تشنه نرینه
هوشیار
دارندگی دارش، ویچیری وزیری، پارچه ابریشمی، انگور خرمایی
سنگ فسان، سنگ پرواز
منسوب به صربستان از اهل صربستان
درست و راست حق و رسا مقابل خاطی: رای صایب
جمع کنندۀ باج و خراج
هر یک از صحابه، یاران
سرکشی کردن، گردن کشی کردن
کسی را به پدری گرفتن
کسی را به پدری گرفتن
ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند، مربوط به پدر، مربوط به یک نسل
فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند، مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، صابئین، صابی، مغتسله، ماندایی، ماندائیان،
ویژگی کسی که از دین خود دست بردارد و به دین دیگر بگرود
ویژگی کسی که از دین خود دست بردارد و به دین دیگر بگرود
خاکستر گرم، خاکستر
مفرد صحابه یار پیامبر منسوب به صحابه آنکه درک صحبت پیغمبر (ص) را کرده