- شیویده
- آمیخته درهم شده
معنی شیویده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آمیخته شدن، آمیختن
بر هم زننده آمیزنده، لرزنده
آمیخته شونده، لرزنده
آمیختن، آمیخته شدن، مخلوط شدن، لرزیدن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شجاع، دلیر، شکوهمند، صاحب شأن، صاحب شوکت، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسرخسروپرویز پادشاه ساسانی
چیزی که از غربال رد شده باشد
درو کرده
مفعول
آشفته حال
مخاطب
تابیده شده تافته
سائیده و براده شده و خرد شده
ترشده مرطوب آبدیده
خمیده خم گشته پیچ یافته، در نوشته در نوردیده، ملفوف ملتوی مطوی: چه سر زد ز بلبل الا ای گل نو، که چون غنچه پیچیده ای پا بدامان ک (وحشی)، مشکل معقد (مطلب کلام سخن شعر) : هر عقده که در معنی ابیات مشکله و خیالات دقیق پیچیده شعرا پیش می آمدبه آسا
منفجر، انفجار، جاری شده، ریخته
بانگ بر آروده، نعره زده، صفیر زده، نالیده، غریده (رعد)، پژمرده افسرده
لغزیده فرو خیزنده
صبر کرده آرام گرفته
ترسیده
شنیدن
مستمع، سامع، کسی که گوش میدهد
شکار کرده، شکسته در هم شکسته
زرد زخم شیرینک، چوبی که جغرات را زنند تا مسکه بر آید
پاک کردن چیزی به وسیله آب: غسل. یا شستمش و گذاشتمش کنار. جواب دندان شکن با او دادم
کسی که چیزی را می شوید
شوریده ژولیده در هم پریشان، درمانده حیران
زن یا جانور ماده که شیر دهد شیر دهنده
پراکنده پریشان از هم پاشیده، پخش و پهن گردیده
از هم پاشیده
درهم، آشفته، منقلب، دگرگون، ژولیده