- شیلک
- توت فرنگی
معنی شیلک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی نورده (قباله) منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. بیل کوچک، نوعی پیکان شبیه بیل کوچک پیکان شکاری، تیر دو شاخه
حیله
چیلک
پیل خرد بچه پیل
حریر، ابریشم حریر ابریشم. توضیح احتراز از این کلمه بیگانه اولی است
رها کردن تیر، تخلیه اسلحه آتشی تخلیه اسلحه آتشی (توپ و تفنگ) رها کردن گلوله، آوای خروج گلوله از سلاح آتشین، آوای خنده شدید: شلیک خنده آن ها به گوش می رسید
اداء، دهن کجی، مسخره کردن ادا و اطوار با لب و لوچه و چشم و ابرو
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
پارسی تازی گشته شلمک، خر سنگ گیاهان شیلم گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
شیشاک و گوسپند یکساله
سالارک بخرد نما گندم نمای جو فروش شیخ کوچک، شیخ حقیر آن که خود را به شیخی زند: ... با همه امرای خود شیخ ما دست بیعت داد و آن شیخک باطل را هلاک گردانید
از مردم گیلان، گیلانی
اسب تندرو، سیس، بوز، بالاد، جواد، بادرفتار، چهارگامه، سابح، گام زن، براق، ره انجام، چارگامه
بادریسۀ دوک
بادریسۀ دوک
منشور پادشاهان، قبالۀ خانه و باغ
شیر کوچک
کنایه از جسور و پردل
شیره، عصاره، شیرۀ تریاک
شراب
شیرک شدن: کنایه از جسور و گستاخ شدن
کنایه از جسور و پردل
شیره، عصاره، شیرۀ تریاک
شراب
شیرک شدن: کنایه از جسور و گستاخ شدن
شیخ کوچک. در مقام تحقیر گفته می شود
بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، سربیله برای مثال به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست / فیلک پیش به زه کرده نیم چرخ به چنگ (فرخی - ۲۰۶)
نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، فیلک، سربیله برای مثال همان بیل زن مرد آلت شناس / کند بیلکش را به بیلی قیاس (نظامی۵ - ۹۱۵) ، وآن دل که در میان دو بیله به کین توست / در وی رسد ز قوس فلک زخم بیلکی (سوزنی - لغتنامه - بیله)
حیله، مکر، خدعه
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
خالی کردن توپ یا تفنگ، شلک
کنایه از صدای ناگهانی و بلند خنده
شلیک کردن: آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ
کنایه از صدای ناگهانی و بلند خنده
شلیک کردن: آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ
توت فرنگی، میوه ای سرخ رنگ و ترش طعم شبیه توت و درشت تر از آنکه ملین، ادرارآور، تصفیه کنندۀ خون و مقوی اعصاب است و برای اشخاص کم خون و مبتلایان به بیماری های سل، رماتیسم، نقرس، سنگ کلیه و تصلب شرائین نافع است، بوتۀ این میوه کوچک با برگ های درشت و ساقه های باریک خزنده است، چیالک، شاکله، چلم
گوسفند نر شش ماهه یا یک ساله، برای مثال گرگ اغلب آن گهی گیرا بود / کز رمه شیشک به خود تنها رود (مولوی - ۸۶۷)
نوعی آلت موسیقی، رباب چهارتار
نوعی آلت موسیقی، رباب چهارتار
تغییر دادن شکل و حالت اعضای صورت برای مسخره کردن یا خنداندن
شکلک درآوردن: ادا درآوردن با اعضای صورت
شکلک درآوردن: ادا درآوردن با اعضای صورت
دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، شیله، گندم دیوانه
تیری که پیکان آن دو شاخ باشد
زالزالک
در اصطلاح مردم گیلان، روستایی و بومی و رعیت
درختی است از تیره پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است. میوهءاین گیاه غلاف مانند (شبیه میوه لوبیا) است و دارای ماده ای قندی است که در تهیه نوعی مشروب بکار میرود. این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک. ترکی لک لک بنگرید به لک لک
میل کوچک، قسمی پارچه که ازآن قبا میکردند: ... (هریک فراخور مرتبه مخلع گردیدند. سایر جماعت را اعلی و اوسط و ادنی قرار داده: اعلی را قباهای زربفت و دارایی باف ... و اوسط را قباهای میلک و مطبق و نعلبند... داده)
کبودی اندک، کبودیی که در انگشتها از سرما پدید آید، گرفتن عضوی از بدن بسر دو ناخن انگشت دست چنانکه بدرد آید: تشکنج نشگون
ویلک در فارسی وای برتو وای بر تو خ
نوعی پیکان شبیه بیل کوچک، تیر دو شاخه، پیلک