شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، رنگینا، تالانه، رنگینان، شلیر، شکیر، شفترنگ، شفرنگ، مالانک
شَلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، رَنگینا، تالانِه، رَنگینان، شَلیر، شَکیر، شَفترَنگ، شَفرَنگ، مالانَک
سفرۀ طعام، سفرۀ بزرگی که انواع خوراک ها برآن چیده می شود عنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، چیلان، جیلان، سیلانه، سنجد گرگان، تبرخون شیلان کشیدن: گستردن سفرۀ طعام
سفرۀ طعام، سفرۀ بزرگی که انواع خوراک ها برآن چیده می شود عَنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، چیلان، جیلان، سیلانِه، سِنجِد گُرگان، تَبَرخون شیلان کشیدن: گستردن سفرۀ طعام
شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، تالانک، تالانه، رنگینا، شفرنگ، شلیر، شفترنگ، شکیر، رنگینان
شَلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، تالانَک، تالانِه، رَنگینا، شَفرَنگ، شَلیر، شَفترَنگ، شَکیر، رَنگینان
جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زردزخم، شیرونه، شیرینه، سپستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، دبق، سگ پستان، مویزک عسلی، داروش، سنگ پستان، دارواش، مویزج عسلی، مویزه
جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زَردزَخم، شیرونه، شیرینه، سِپِستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، دِبق، سَگ پِستان، مَویزَک عَسَلی، داروَش، سَنگ پِستان، دارواش، مَویزَج عَسَلی، مَویزِه
مهمانی عام، (یادداشت مؤلف)، سفرۀ طعام، و با لفظ کشیدن مستعمل است، (آنندراج)، سفرۀ طعام، (از برهان)، سفره و خوان طعام، (غیاث)، سفره، (انجمن آرا)، سماط سلاطین و امرا، (برهان) (ناظم الاطباء)، سفرۀ امرا و بزرگان، (فرهنگ فارسی معین)، مجازاً طعام را نیز گفته اند، (از برهان) (از غیاث)، طعام که بزرگان پخته اند، (انجمن آرا)، طعام، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، اسباب طعام خوری، (منتهی الارب)، به معنی صورت قابهای طعام، مجاز است، (آنندراج)، موقع صرف ناهار و صلای طعام، (فرهنگ فارسی معین)، به معنی عناب است و آن میوه ای باشد مانند سنجد که در دواها بکار برند و خون را صاف کند، (برهان) (از غیاث)، عناب، (ناظم الاطباء)، رجوع به سنجد شیلان شود، در ارسباران، نسترن وحشی را گویند، (یادداشت مؤلف)، غله زار، (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جایی که علف سبز بسیار دارد، (ناظم الاطباء)
مهمانی عام، (یادداشت مؤلف)، سفرۀ طعام، و با لفظ کشیدن مستعمل است، (آنندراج)، سفرۀ طعام، (از برهان)، سفره و خوان طعام، (غیاث)، سفره، (انجمن آرا)، سماط سلاطین و امرا، (برهان) (ناظم الاطباء)، سفرۀ امرا و بزرگان، (فرهنگ فارسی معین)، مجازاً طعام را نیز گفته اند، (از برهان) (از غیاث)، طعام که بزرگان پخته اند، (انجمن آرا)، طعام، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، اسباب طعام خوری، (منتهی الارب)، به معنی صورت قابهای طعام، مجاز است، (آنندراج)، موقع صرف ناهار و صلای طعام، (فرهنگ فارسی معین)، به معنی عناب است و آن میوه ای باشد مانند سنجد که در دواها بکار برند و خون را صاف کند، (برهان) (از غیاث)، عناب، (ناظم الاطباء)، رجوع به سنجد شیلان شود، در ارسباران، نسترن وحشی را گویند، (یادداشت مؤلف)، غله زار، (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جایی که علف سبز بسیار دارد، (ناظم الاطباء)
عنکبوت. (یادداشت مؤلف) ، قسمتی متحرک از تفنگ که به ارادۀ تیرانداز بسختی بر پستانک خورد و آتش از چاشنی جهاند. در تفنگ و امثال آن، آهنی که با کشیدن پاشنه بر چاشنی بسختی فرودآید و آنرا مشتعل کند. (یادداشت مؤلف). دنگ. چخماق، (اصطلاح موسیقی) درساز، پردۀ نخستین تار یا چیزی شبیه خرک بالای دسته. (یادداشت مؤلف). سیمگیرساز. (فرهنگ فارسی معین)
عنکبوت. (یادداشت مؤلف) ، قسمتی متحرک از تفنگ که به ارادۀ تیرانداز بسختی بر پستانک خورد و آتش از چاشنی جهاند. در تفنگ و امثال آن، آهنی که با کشیدن پاشنه بر چاشنی بسختی فرودآید و آنرا مشتعل کند. (یادداشت مؤلف). دنگ. چخماق، (اصطلاح موسیقی) درساز، پردۀ نخستین تار یا چیزی شبیه خرک بالای دسته. (یادداشت مؤلف). سیمگیرساز. (فرهنگ فارسی معین)
به معنی شیلان است. (از آنندراج) ، مجازاً به معنی طعام نیز آمده. (آنندراج) (انجمن آرا) ، نام میوه ای که آنرا عناب نیز گویند. (آنندراج). عناب. (از فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (از برهان) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
به معنی شیلان است. (از آنندراج) ، مجازاً به معنی طعام نیز آمده. (آنندراج) (انجمن آرا) ، نام میوه ای که آنرا عناب نیز گویند. (آنندراج). عناب. (از فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (از برهان) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
هر چیز که کمی شیرین باشد زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است
هر چیز که کمی شیرین باشد زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است
گیاهی است از تیره صلیبیان که در سواحل شنی مناطق معتدل آسیای صغیر و اروپا و شمال افریقا و آمریکا میروید. گیاهی است یکساله و دارای ریشه های خوراکی است فجل الجمل رشادالبحر فجیله شرتیله
گیاهی است از تیره صلیبیان که در سواحل شنی مناطق معتدل آسیای صغیر و اروپا و شمال افریقا و آمریکا میروید. گیاهی است یکساله و دارای ریشه های خوراکی است فجل الجمل رشادالبحر فجیله شرتیله