جدول جو
جدول جو

معنی شیشک - جستجوی لغت در جدول جو

شیشک
شیشاک و گوسپند یکساله
تصویری از شیشک
تصویر شیشک
فرهنگ لغت هوشیار
شیشک
گوسفند نر شش ماهه یا یک ساله، برای مثال گرگ اغلب آن گهی گیرا بود / کز رمه شیشک به خود تنها رود (مولوی - ۸۶۷)
نوعی آلت موسیقی، رباب چهارتار
تصویری از شیشک
تصویر شیشک
فرهنگ فارسی عمید
شیشک
شیشاک، رباب چهار تار
تصویری از شیشک
تصویر شیشک
فرهنگ فارسی معین
شیشک
((شَ))
گوسفند شش ماهه یا یک ساله
تصویری از شیشک
تصویر شیشک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آوازی چون آواز تیز که از میان دو لب فراهم کرده بر آورند، بعنوان مسخره و تحقیر کسی صدای تیز از دهان بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشکی
تصویر شیشکی
((شَ))
صدایی است که برای مسخره کردن کسی از دهن برآورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیشکی
تصویر شیشکی
صدایی شبیه صدای باد شکم که برای مسخره کردن کسی از دهان ایجاد می کنند
شیشکی بستن: صدای مخصوص از دهن درآوردن و کسی را مسخره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایشک
تصویر ایشک
ترکی خر ترکی خر خر الاغ: (زر نابش فتد بکف بی شک بخرد تو بره برای ایشک) (دهخدا)
فرهنگ لغت هوشیار
اندکی پیش، نوعی پارچه یا جامه: پیشک آفتاب و بارانی است بقچه دانست و جامه و ابزار. (نظام قاری)
فرهنگ لغت هوشیار
حشره کوچک و سیاه رنگی است بی بال که دارای قطعات دهانی خرد کننده می باشد و جزو راسته نیم بالان است و بر اثر زندگی انگلی بالها را از دست داده است. این حشره به قسمتهای مختلف نباتات خصوصا دانه غلات حمله میکند و مواد غذایی آنها را از بین می برد شپشه سبوسه، حشره کوچکی شبیه به شپش معمولی و ولی قدری از آن کوچکتر و بیشتر به موهای ناحیه زهار و شرمگاه و زیر بغل حمله میکند و پاهایش دارای غلابهای قوی است که به بدن می چسبد و جدا کردنش مشکل است و در موقعی که عده آن در بدن زیاد شود بموهای ابرو و ریش و سینه و سر نیز سرایت می کند شپشه. یا شپشک مرغ. گونه ای شپشک که در زیر پر مرغهای خانگی کبوتر و دیگر پرندگان میزید و به بدن آنها چسبیده از خون آن ها تغذیه می کند. تخمهای این شپشک در انتهای پرهای پرندگان به صورت نواری چسبیده است. شپشک مرغ هیچ وقت بصورت آزاد در مرغداری و لانه پرندگان دیده نمی شود بلکه انتقال آنها از مرغی به مرغ دیگر مستقیم است کنه مرغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکشک
تصویر شکشک
آواز پای که به هنگام راه رفتن بر آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیلک
تصویر شیلک
توت فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی است شفاف که از ذوب کردن شن سفید و سولفات دو سودیم و آهک و بعضی اجسام دیگر در کوره های مخصوص بشکل های مختلف می سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشم
تصویر شیشم
نوعی ساز که نوازند، آوازی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشت
تصویر شیشت
درشتی طبع و گرانی خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوشک
تصویر شوشک
ربابی که دارای چهار رود باشد چهار تار
فرهنگ لغت هوشیار
سالارک بخرد نما گندم نمای جو فروش شیخ کوچک، شیخ حقیر آن که خود را به شیخی زند: ... با همه امرای خود شیخ ما دست بیعت داد و آن شیخک باطل را هلاک گردانید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشم
تصویر شیشم
از آلات موسیقی، رباب، برای مثال بگیر بادۀ نوشین و نوش کن به صواب / به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی (منوچهری - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکشک
تصویر شکشک
صدای پا هنگام راه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشک
تصویر پیشک
اندکی پیش، کمی روبه جلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرک
تصویر شیرک
شیر کوچک
کنایه از جسور و پردل
شیره، عصاره، شیرۀ تریاک
شراب
شیرک شدن: کنایه از جسور و گستاخ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیخک
تصویر شیخک
شیخ کوچک. در مقام تحقیر گفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شپشک
تصویر شپشک
شپشه، حشرۀ ریز به شکل ذره های قهوه ای رنگ که در شاخه ها و ساقه های درختان وگیاه ها به وجود می آید و از آفت های گیاهی است، حشره ای که در برنج و گندم و آرد تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیشه
تصویر شیشه
ماده ای سخت، شفاف و شکننده که در ساختن پنجره و بعضی ظروف به کار می رود
شیشۀ نشکن: نوعی شیشه با مقاومت زیاد که هنگام شکستن ریز ریز می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیشیک
تصویر شیشیک
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیشو
تصویر شیشو
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوشک
تصویر شوشک
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاشک
تصویر شاشک
رباب، چهارتار، در علم زیست شناسی تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
فرهنگ فارسی عمید
حلزون: لیسک ر بین زبر لاله برگ یازان هر سو کشف آسا سرا. (دهخدا. مجموعه اشعار 113)، نرم تنی از رده شکمپاییان و از دسته پولمونه ها که خاک زی است و دارای گونه های مختلف میباشد و در سراسر کره زمین میزید. شکل خارجی حیوان شبیه حلزون صدفش پهن و نازک است و دنباله ای از مانتو روی صدف را میپوشاند بطوریکه بدن حیوان ظاهرا برهنه بنظر میرسد (صدف حلزون مارپیچی است و حیوان در موقع استراحت و یا احساس خطر بدنش راداخل صدف مخفی میکند و در موقعی که حیوان حرکت مینماید صدف مارپیچی حیوان بر پشتش قرار دارد)، این حیوان بمزارع صیفی و بقولات حمله میکند ویکی از آفات این گیاهان است ازاین جهت باید با آن مبارزه کرد. در پزشکی از اجساد این جانوران شربتی تهیه میکنند که بنام شربت لیماس موسوم است و ضد بیماریهای ریوی تجویز میشود لیسه لیشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشک
تصویر ایشک
((شَ))
خر، الاغ
فرهنگ فارسی معین
((ش))
جسمی است شفاف وشکننده و بی شکل که از ذوب کردن سیلیکات به دست می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیرک
تصویر شیرک
((رَ))
شیره، عصاره، شیره تریاک، شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیشکی بستن
تصویر شیشکی بستن
صدای از دهن بر آوردن در مقام تمسخر و توهین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشکی انداختن
تصویر شیشکی انداختن
شیشکی بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشکی بستن
تصویر شیشکی بستن
صدای مخصوص از دهن درآوردن و کسی را مسخره کردن
فرهنگ فارسی عمید