جدول جو
جدول جو

معنی شیرزق - جستجوی لغت در جدول جو

شیرزق
(زَ)
مدفوع و ادرار خفّاش (شبکور). بمقدار زیاد در امکنه ای که این حیوان (خفاش) میزید وجود دارد (شیزرق نیز آمده است). (از دزی ج 1 ص 810). رجوع به شیزرق شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرزن
تصویر شیرزن
(دخترانه)
زن شجاع، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان افراسیاب تورانی و کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرزج
تصویر شیرزج
شیری که از پستان خفاش درآید، شیر خفاش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرزن
تصویر شیرزن
زن دلیر و بی باک، برای مثال منم شیرزن گر تویی شیرمرد / چه ماده چه نر شیر روز نبرد (نظامی۵ - ۸۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرزد
تصویر شیرزد
بچه ای که در زمان شیرخوارگی شیر کم خورده و ضعیف و لاغر مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرزا
تصویر شیرزا
شیرزاد، دانه ای به درشتی نخود و قهوه ای رنگ یا سفید که بر تنۀ بعضی درختان می روید و سفت می شود. برخی از انواع آن باعث افزایش شیر مادر می شود، شیرزاده، زادۀ شیر، بچه شیر، شجاع، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
شیر خفاش. (ناظم الاطباء). شیری که از پستان خفاش برآید. شیر شبکور. شیر مرغ. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به پاورقی شیرزق شود
لغت نامه دهخدا
(اَ پَ)
کشندۀ شیر. (ناظم الاطباء). زنندۀ شیر
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زن دلیر و بی باک. (فرهنگ فارسی معین) ، شیر ماده، مقابل شیر نر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
هر حیوان سبع و درنده، قوت و نیرو و زور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ پَ)
تولیدکننده شیر، داروئی که شیر را زیاد کند، شیرزاد، (از ناظم الاطباء)، رجوع به شیرزاد شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
فضلۀ موش کور (خفاش) است. مجوسی گوید: فضلۀ موش کور است و آن سنگ مثانه بریزاند و دیگران گفته اند که شیزرق را اگر چون سرمه بچشم کشند بیاض (لک سفید) را زایل کند. (یادداشت مؤلف). فضلۀ موش کور، و برخی گفته اند بول آن است. (از مفردات ابن بیطار ص 75)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیر زق
تصویر شیر زق
نادرست نویسی شیر زج شیر شبکور شیر مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای لیکن که بر روی تنه درختان دیگر می روید و به بزرگی یک نخود تا یک گردو می رسد و التصاق کامل به درخت پایه خود دارد. گونه ای از آن در سیستان فراوان است و زنان به جهت ازدیاد شیر آنرا میخورند (وجه تسمیه به همین مناسبت است) شیرزا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرزج
تصویر شیرزج
شیری که از پستان خفاش بر آید شیر شبکور شیر مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
کودکی که به هنگام شیرخوارگی کم شیر خورده و لاغر و نزار شده باشد، جمع شیر زدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرزن
تصویر شیرزن
((زَ))
زن دلیر و بی باک
فرهنگ فارسی معین