شهربانویه. مشهور آن است که وی دختر یزدگرد پادشاه ایران بوده است و در خلافت عمر اسیر شد وبه نکاح امام حسین (ع) درآمد و امام زین العابدین (ع) ازو متولد شد. نام هایی دیگر نیز بدو داده اند از جمله شاه زنان. رجوع شود به بحثی در بارۀ شهربانو (فصلی از کتاب چراغ روشنی در دنیای تاریک) : نالش بکر خاطرم ز قضاست گلۀ شهربانو از عمر است. خاقانی. یعنی که نقاب شهربانو فاروق عجم ستان گشاید. خاقانی. لیکن تتبعات اخیر نشان داده است که این شهرت را اصلی نیست و یزدگرد را دختری بنام شهربانو نبوده است. برای اطلاع بر مآخذ داستان شهربانو رجوع به ربیع الابرار زمخشری و قابوس نامه و مجمل التواریخ شود
شهربانویه. مشهور آن است که وی دختر یزدگرد پادشاه ایران بوده است و در خلافت عمر اسیر شد وبه نکاح امام حسین (ع) درآمد و امام زین العابدین (ع) ازو متولد شد. نام هایی دیگر نیز بدو داده اند از جمله شاه زنان. رجوع شود به بحثی در بارۀ شهربانو (فصلی از کتاب چراغ روشنی در دنیای تاریک) : نالش بکر خاطرم ز قضاست گلۀ شهربانو از عمر است. خاقانی. یعنی که نقاب شهربانو فاروق عجم ستان گشاید. خاقانی. لیکن تتبعات اخیر نشان داده است که این شهرت را اصلی نیست و یزدگرد را دختری بنام شهربانو نبوده است. برای اطلاع بر مآخذ داستان شهربانو رجوع به ربیع الابرار زمخشری و قابوس نامه و مجمل التواریخ شود
شله ای که از شیر و برنج سازند. (ناظم الاطباء). آش شیر. آش مرکب از برنج و شیر. شیربا. طعامی که از شیر و برنج پزند و بیشتر با شکر و شیره خورند. بهط. ابونافع. (یادداشت مؤلف). بهطه. (دهار) : چه لطیف است به صبحی قدح شیربرنج در زمانی که کند دایه ز خوابت بیدار. بسحاق اطعمه. - شیربرنج بی نمک، کنایه است از آدمی سپیداندام لیکن غیرجاذب. (امثال و حکم دهخدا). - ، گفتاری نارباینده. (امثال و حکم دهخدا). - شیربرنج وارفته، سپیداندامی لخت و وارفته و نادلربا. (یادداشت مؤلف)
شله ای که از شیر و برنج سازند. (ناظم الاطباء). آش شیر. آش مرکب از برنج و شیر. شیربا. طعامی که از شیر و برنج پزند و بیشتر با شکر و شیره خورند. بهط. ابونافع. (یادداشت مؤلف). بهطه. (دهار) : چه لطیف است به صبحی قدح شیربرنج در زمانی که کند دایه ز خوابت بیدار. بسحاق اطعمه. - شیربرنج بی نمک، کنایه است از آدمی سپیداندام لیکن غیرجاذب. (امثال و حکم دهخدا). - ، گفتاری نارباینده. (امثال و حکم دهخدا). - شیربرنج وارفته، سپیداندامی لخت و وارفته و نادلربا. (یادداشت مؤلف)
خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند، (ناظم الاطباء)، سقفی پوشیده از تنکۀ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته، (یادداشت مؤلف)، نوعی خیمۀ چهارگوشه، (فرهنگ فارسی معین)
خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند، (ناظم الاطباء)، سقفی پوشیده از تنکۀ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته، (یادداشت مؤلف)، نوعی خیمۀ چهارگوشه، (فرهنگ فارسی معین)
ملکه. بانوی شهر. (یادداشت مؤلف) : بشوهر بود بانو را یکی شاه بزرگ و نامور در کشور ماه به پیری بارور شد شهربانو تو گفتی در صدف افتاد لؤلو. (ویس و رامین)
ملکه. بانوی شهر. (یادداشت مؤلف) : بشوهر بود بانو را یکی شاه بزرگ و نامور در کشور ماه به پیری بارور شد شهربانو تو گفتی در صدف افتاد لؤلو. (ویس و رامین)
نگهبان شیر، (ناظم الاطباء)، شیروان، آنکه نگاهبان شیر است، (یادداشت مؤلف) : همی شد دوان شیربان چون نوند به یک دست زنجیر و دیگر کمند، فردوسی، گاو چشم دلیر شوخ گشاد چشم بر شیربان شیرآغال، ازرقی (از انجمن آرا)، - شیربان باشی، منصبی به زمان ناصرالدین شاه، و دارندۀ آن نگاهبان چند شیر بود، (یادداشت مؤلف)، ، در لغت ترکی به معنی گل سوسن گفته اند، (انجمن آرا) (آنندراج) (از فهرست مخزن الادویه)
نگهبان شیر، (ناظم الاطباء)، شیروان، آنکه نگاهبان شیر است، (یادداشت مؤلف) : همی شد دوان شیربان چون نوند به یک دست زنجیر و دیگر کمند، فردوسی، گاو چشم دلیر شوخ گشاد چشم بر شیربان شیرآغال، ازرقی (از انجمن آرا)، - شیربان باشی، منصبی به زمان ناصرالدین شاه، و دارندۀ آن نگاهبان چند شیر بود، (یادداشت مؤلف)، ، در لغت ترکی به معنی گل سوسن گفته اند، (انجمن آرا) (آنندراج) (از فهرست مخزن الادویه)