دهی است از بخش دشتیاری شهرستان جیرفت، سکنۀ آن 120 تن، آب آن از چشمه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8) دهی از بخش مرکزی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 966 تن، آب آن از چشمه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش دشتیاری شهرستان جیرفت، سکنۀ آن 120 تن، آب آن از چشمه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8) دهی از بخش مرکزی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 966 تن، آب آن از چشمه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع درسی هزارگزی خاور اردبیل و سه هزارگزی شوسه اردبیل به آستارا. دارای 359 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. در آنجا بنای خرابۀ تاریخی بنام قوشه گنبد وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع درسی هزارگزی خاور اردبیل و سه هزارگزی شوسه اردبیل به آستارا. دارای 359 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. در آنجا بنای خرابۀ تاریخی بنام قوشه گنبد وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ده از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 159تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، بینایی چشم. (غیاث) (از فرهنگ نظام). - بصارت افروز، روشن کننده دیده: روزی ز خوشی بصارت افروز خوشترز هزار عید نوروز. نظامی (الحاقی)
ده از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 159تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، بینایی چشم. (غیاث) (از فرهنگ نظام). - بصارت افروز، روشن کننده دیده: روزی ز خوشی بصارت افروز خوشترز هزار عید نوروز. نظامی (الحاقی)
به یونانی خصی الکلب است. (فهرست مخزن الادویه) ، سخت گردیدن گوشت ناقه ومحکم شدن پیوستگی الواح آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سخت شدن گوشت ناقه و پیوستگی الواح آن، و پر شدن گوشت و بهبود یافتن و فربه شدن آن. (قطر المحیط) ، بسیارشیر شدن ناقه. (منتهی الارب) ، شکستن چیزی، نرم کردن چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، انبوهی کردن قوم با یکدیگر. (از قطر المحیط). تنگ بر یکدیگرآوردن. انبوهی کردن بعضی بر بعضی. (ناظم الاطباء)
به یونانی خصی الکلب است. (فهرست مخزن الادویه) ، سخت گردیدن گوشت ناقه ومحکم شدن پیوستگی الواح آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سخت شدن گوشت ناقه و پیوستگی الواح آن، و پر شدن گوشت و بهبود یافتن و فربه شدن آن. (قطر المحیط) ، بسیارشیر شدن ناقه. (منتهی الارب) ، شکستن چیزی، نرم کردن چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، انبوهی کردن قوم با یکدیگر. (از قطر المحیط). تنگ بر یکدیگرآوردن. انبوهی کردن بعضی بر بعضی. (ناظم الاطباء)
مانند شیر. چون شیر. بسان شیر. با شجاعت و بیباکی چون شیر: ور بخرگه بگذرد بیگانه رو حمله بیند از سگان شیرانه او. مولوی. ، شجاعانه. با دلیری. با بیباکی و دلاوری، شجاع و دلیر. (ناظم الاطباء)
مانند شیر. چون شیر. بسان شیر. با شجاعت و بیباکی چون شیر: ور بخرگه بگذرد بیگانه رو حمله بیند از سگان شیرانه او. مولوی. ، شجاعانه. با دلیری. با بیباکی و دلاوری، شجاع و دلیر. (ناظم الاطباء)
پارسی تازی گشته شیراز دوغی که با شبت در آمیزند و در کیسه آویزند ماستینه سر شیر خوراکی است که از ماست تهیه کنند. طرز تهیه آن چنین است که شبت را ریزه کنند و با ماست بیامیزند و قدری شیر بر آن ریزند و در مشکی یا ظرفی کنند و چند روز نگهدارند تا ترش گردد و سپس با نان خورند شیر ماست شده آب چکیده، شیر بریده، جمع شواریز شراریز
پارسی تازی گشته شیراز دوغی که با شبت در آمیزند و در کیسه آویزند ماستینه سر شیر خوراکی است که از ماست تهیه کنند. طرز تهیه آن چنین است که شبت را ریزه کنند و با ماست بیامیزند و قدری شیر بر آن ریزند و در مشکی یا ظرفی کنند و چند روز نگهدارند تا ترش گردد و سپس با نان خورند شیر ماست شده آب چکیده، شیر بریده، جمع شواریز شراریز