ترس. بیم. خوف. هراس. (ناظم الاطباء). ترس. بیم. (برهان) (آنندراج) : وز او کرد باید پژوهندگی که از ما ندارد شکوهندگی. نظامی. ، زلاقت. لغزش. سقوط. افتادگی. (ناظم الاطباء). لغزش. افتادگی. بسر درآمدن. (از آنندراج) ، به رو افتادگی اسب. در این دو معنی اخیر ظاهراً دگرگون شده یا صورتی از شکوخندگی است
ترس. بیم. خوف. هراس. (ناظم الاطباء). ترس. بیم. (برهان) (آنندراج) : وز او کرد باید پژوهندگی که از ما ندارد شکوهندگی. نظامی. ، زلاقت. لغزش. سقوط. افتادگی. (ناظم الاطباء). لغزش. افتادگی. بسر درآمدن. (از آنندراج) ، به رو افتادگی اسب. در این دو معنی اخیر ظاهراً دگرگون شده یا صورتی از شکوخندگی است
دارای شکوه بودن. رجوع به شکوه شود، لیاقت. (ناظم الاطباء) ، وقار. جلال. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) : گفت ای فلک شکوهمندی بالاترت از فلک بلندی. نظامی
دارای شکوه بودن. رجوع به شکوه شود، لیاقت. (ناظم الاطباء) ، وقار. جلال. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) : گفت ای فلک شکوهمندی بالاترت از فلک بلندی. نظامی