جدول جو
جدول جو

معنی شکوهندگی - جستجوی لغت در جدول جو

شکوهندگی
اظهار بزرگی و بزرگواری کردن، ترس، بیم و هراس
تصویری از شکوهندگی
تصویر شکوهندگی
فرهنگ فارسی عمید
شکوهندگی(شُ هََ دَ / دِ)
اظهار بزرگی کردن. (آنندراج) (برهان). اظهار بزرگی. بزرگواری. حشمت و اعتبار. (ناظم الاطباء) ، سخن شنیدن، زیبایی نمودن. (برهان) (آنندراج) ، نمایش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شکوهندگی(شِ/ هََ دَ / دِ)
ترس. بیم. خوف. هراس. (ناظم الاطباء). ترس. بیم. (برهان) (آنندراج) :
وز او کرد باید پژوهندگی
که از ما ندارد شکوهندگی.
نظامی.
، زلاقت. لغزش. سقوط. افتادگی. (ناظم الاطباء). لغزش. افتادگی. بسر درآمدن. (از آنندراج) ، به رو افتادگی اسب. در این دو معنی اخیر ظاهراً دگرگون شده یا صورتی از شکوخندگی است
لغت نامه دهخدا
شکوهندگی
ترس و بیم، خوف و هراس
تصویری از شکوهندگی
تصویر شکوهندگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکوهنده
تصویر شکوهنده
(دخترانه)
با شکوه، دارنده شکوه و جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکوهنده
تصویر شکوهنده
ویژگی کسی که اظهار بزرگی می کند، دارای هیبت، ترسنده، بیم دارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوخندگی
تصویر شکوخندگی
لغزیدگی، لغزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژوهندگی
تصویر پژوهندگی
تفحص، تجسس، تحقیق، رسیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(نِ دَ / دِ)
ملامت. مذمت، حقارت. (ناظم الاطباء) ، نکوهیده بودن. ناپسندیدگی. زشت و مذموم بودن. رجوع به نکوهیده شود
لغت نامه دهخدا
(شِ / شَ بَ دَ / دِ)
شکیبایی. صبوری. صابری. بردباری. صبر. (یادداشت مؤلف) :
شکیبندگی دید درمان خویش
به تسلیم دولت سر افکند پیش.
نظامی.
رجوع به شکیبنده شود
لغت نامه دهخدا
(شِ / شُ دَ / دِ)
حالت و چگونگی شکوخیده. سقوط. (ناظم الاطباء) ، لغزش. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). لغزیدگی. (یادداشت مؤلف). وجبه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پِ / پَ هََ دَ)
عمل پژوهنده. تفحص. تجسس. جستجو:
در او کرد باید پژوهندگی
که از ما ندارد شکوهندگی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شُ مَ)
دارای شکوه بودن. رجوع به شکوه شود، لیاقت. (ناظم الاطباء) ، وقار. جلال. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) :
گفت ای فلک شکوهمندی
بالاترت از فلک بلندی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شِ / شُ خَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی شکوخنده. لغزندگی. (یادداشت مؤلف) ، لغزیدگی. افتادگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پژوهندگی
تصویر پژوهندگی
جستجو تجسس تفحص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوهنده
تصویر شکوهنده
بیم دارنده ترسنده خایف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شویندگی
تصویر شویندگی
غسل و شستشوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
Brittleness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
broosheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
kırılganlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
脆さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
שבריריות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
깨지기 쉬움
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
नाजुकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
хрупкость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
Zerbrechlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
脆弱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
kruchość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
ламкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
udhaifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی