جدول جو
جدول جو

معنی شکوهندگی

شکوهندگی
اظهار بزرگی و بزرگواری کردن، ترس، بیم و هراس
تصویری از شکوهندگی
تصویر شکوهندگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شکوهندگی

شکوهندگی

شکوهندگی
ترس. بیم. خوف. هراس. (ناظم الاطباء). ترس. بیم. (برهان) (آنندراج) :
وز او کرد باید پژوهندگی
که از ما ندارد شکوهندگی.
نظامی.
، زلاقت. لغزش. سقوط. افتادگی. (ناظم الاطباء). لغزش. افتادگی. بسر درآمدن. (از آنندراج) ، به رو افتادگی اسب. در این دو معنی اخیر ظاهراً دگرگون شده یا صورتی از شکوخندگی است
لغت نامه دهخدا

شکوهندگی

شکوهندگی
اظهار بزرگی کردن. (آنندراج) (برهان). اظهار بزرگی. بزرگواری. حشمت و اعتبار. (ناظم الاطباء) ، سخن شنیدن، زیبایی نمودن. (برهان) (آنندراج) ، نمایش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شکوخندگی

شکوخندگی
حالت و چگونگی شکوخنده. لغزندگی. (یادداشت مؤلف) ، لغزیدگی. افتادگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پژوهندگی

پژوهندگی
عمل پژوهنده. تفحص. تجسس. جستجو:
در او کرد باید پژوهندگی
که از ما ندارد شکوهندگی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

شکوهمندی

شکوهمندی
دارای شکوه بودن. رجوع به شکوه شود، لیاقت. (ناظم الاطباء) ، وقار. جلال. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) :
گفت ای فلک شکوهمندی
بالاترت از فلک بلندی.
نظامی
لغت نامه دهخدا