معنی شکوهنده - فرهنگ فارسی عمید
معنی شکوهنده
- شکوهنده
- ویژگی کسی که اظهار بزرگی می کند، دارای هیبت، ترسنده، بیم دارنده
تصویر شکوهنده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شکوهنده
شکوهنده
- شکوهنده
- هیبت دارنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان) ، اظهار بندگی کننده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان) ، گوش به سخن مردم اندازنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، زیباکننده، جلال دهنده، زینت دهنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شکوهنده
- شکوهنده
- بیمناک. ترسناک. هراسان. ترسان. (ناظم الاطباء). بیم دارنده. ترسنده. (آنندراج) (برهان) (فرهنگ فارسی معین) (: زحل دلالت کند بر) ترسنده، شکوهنده، بااندیشه. (التفهیم)
لغت نامه دهخدا