جدول جو
جدول جو

معنی شکوری - جستجوی لغت در جدول جو

شکوری
(شَ)
دهی از بخش ایذۀ شهرستان اهواز. سکنۀ آن 104 تن. آب از چاه و قنات. محصول عمده آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکور
تصویر شکور
(پسرانه)
بسیار سپاسگزار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکور
تصویر شکور
بسیار سپاسگزار و شکر کننده، پاداش دهنده، عطاکنندۀ ثواب جزیل برای عمل قلیل، از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکری
تصویر شکری
شکردار، شیرین، به رنگ شکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکاری
تصویر شکاری
ویژگی آنچه در شکار به کار می رود مثلاً تفنگ شکاری، پرندۀ شکاری، باز شکاری، سگ شکاری، شکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبکوری
تصویر شبکوری
نوعی بیماری چشم که در آن بیمار در تاریکی نمی تواند اشیا را ببیند
فرهنگ فارسی عمید
(کِشْ وَ)
آنکه یا آنچه به کشور نسبت دارد. هرچیز که به کشور منسوب باشد، مردمی که در مملکتی زیست می کنند و جزء قشون و سپاهیان نیستند. آنکه به سپاهی گری زیست نکند. مقابل لشکری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ وَ ری ی / مِ وَ ری ی)
مرد ناکس فرومایه و فاحش و بدزبان پرگوی. (ناظم الاطباء). لئیم. (از اقرب الموارد) ، کوتاه بالای پهن اندام، آنکه نوک بینی وی بزرگ باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ ری ی)
ابوالحسن علی بن سلیمان بن احمد بن سلیمان مرادی شقوری. از محدثان و عبادان است و به سال 544 هجری قمری در حلب درگذشت. (از لباب الانساب). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(شَ ری ی)
منسوب است به شقوره که ناحیه ای است از قرطبۀ اندلس. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(شَرا)
جمع واژۀ شکره، به معنی شتر مادۀ پرشیر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
تیره ای از ایل باصری (از ایلات خمسۀ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ را)
کوهی است بنی سلیم را. (از منتهی الارب). کوهی است مشرف بر تبوک در سمت مشرق آن و گویند شروری و رحرحان در ارض بنی سلیم است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابوالقاسم المجمعبن یحیی شمکوری از راویان بشمار است و از ابوالحسن علی بن عدنان مقری روایت کند و ابراهیم از او روایت دارد. (از لباب الانساب). در علم حدیث شناسی اسلامی، روات کسانی هستند که به عنوان حافظان و ناقلان اصلی روایات پیامبر اسلام شناخته می شوند. این افراد با تأکید بر امانت داری و دقت در نقل، توانستند روایات صحیح را از نسل پیامبر اسلام (ص) به نسل های بعدی منتقل کنند. وجود روات سبب شد تا احادیث نبوی بدون تحریف به دست مسلمانان برسد.
لغت نامه دهخدا
(شَ ثا)
شکوثاء. (ناظم الاطباء) (آنندراج). گیاهی است که بر درخت رود بی بیخ. (منتهی الارب). رجوع به شکوثاء شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان چای پارۀ بخش مرکزی شهرستان زنجان. سکنۀ آن 273 تن. آب ازرود خانه قزل اوزن و آجی چای. محصول عمده آنجا غلات ومختصر برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
محمد بن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری. از قراء است و در حدود سال 839 هجری قمریدرگذشته است. از اوست: فکاهه البصر و السمع فی معرفه القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 204)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
قریه ای است در پنج فرسنگی میانۀ شمال و مغرب شهر خضر. (فارسنامه). و خضر یکی از دیهای مرکزی بخش نطنز است
لغت نامه دهخدا
(اِ کَوَ)
سیدابوالقاسم فرزند سیدمعصوم حسینی گیلانی اشکوری. از مردم اشکور گیلان بود ولی در نجف سکونت داشت و از فقیهان و مجتهدان بنام بود. نخست در محضر حاج میرزا حبیب الله رشتی تلمذ کرد و آنگاه به درجۀ اجتهاد رسید. او راست: 1- بغیهالطالب فی حاشیه المکاسب، که شرح مکاسب شیخ مرتضی انصاری از اول کتاب بیع تا مسئلۀ تعارض مقومین است و در تهران چاپ سنگی شده است. 2- جواهرالعقول فی شرح فوائد الاصول، که آن هم شرح رسائل شیخ مرتضی انصاری است. اشکوری بسال 1325 هجری قمری در نجف درگذشت. (از ریحانه الادب ج 1 ص 79)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ وَ)
سیدحسین گیلانی اشکوری. از فقیهان بود. در 14سالگی از اشکور گیلان به قزوین رفت و ادبیات و فقه و اصول را از محضر استادان آن شهر بیاموخت و مدتی از حوزۀ درس سیدعلی قزوینی محشی قوانین استفاده کرد. آنگاه به نجف رفت و در محضر حاج میرزا حبیب الله رشتی و آخوند ملاکاظم خراسانی و سیدکاظم یزدی تلمذ کرد و سپس به تدریس بپرداخت و حاشیه ای بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری و حاشیۀ دیگری بر کفایهالاصول آخوند ملاکاظم بنوشت و سرانجام در 13 شوال 1349 هجری قمری در کاظمین درگذشت. جنازه وی به نجف نقل شد و در حجرۀ آخری سمت قبلۀ صحن مقدس حضرت امیرالمؤمنین (ع) جنب قبر میرزا محمدعلی رشتی مدفون گردید. (از ریحانه الادب ج 1 ص 79) ، حیرت و تعجب و اضطراب ناگهانی. (ناظم الاطباء). و رجوع به شگفت و شکفت و اشکفت شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شکر و سپاس و شکرگزاری و حق گزاری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وو)
بمعنی حیله گری است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کِشْ وَ)
منسوب به کشورکه از قراء صنعای یمن می باشد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
مردمی که در مملکتی زیست میکنند و جز قشون و سپاهیان نیستند، مقابل لشکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیکوری
تصویر شیکوری
فرانسوی بنگرید به شکوریه
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز منسوب و متعلق و مربوط به شکار آن چه در شکار به کار رود: باز شکاری سگ شکاری اسب شکاری تفنگ شکاری هواپیمای شکاری، قالیی که مناظر شکار گاه روی آن نقش شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکوری
تصویر شبکوری
یکی از بیماری های چشم که بیمار شبها جایی را نمی بیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوریه
تصویر شکوریه
لاتینی تازی گشته کاسنه کاسنی تلخ انگوپا (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکوری
تصویر یکوری
یکطرفی متمایل بیک جهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوی
تصویر شکوی
گله و شکوه، شکایت، رفع قصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکور
تصویر شکور
مردی بسیارشکر و سپاس کننده، ثنا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکری
تصویر شکری
منسوب به شکر، رنگ زرد مایل به سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوری
تصویر شوری
مشورت کردن، کنکاش، مشاورت، رایزنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکاری
تصویر شکاری
هر چیز منسوب و مربوط به شکار، قالبی که نقش آن منظره شکارگاه باشد، شکار کننده
فرهنگ فارسی معین
گل شیپوری
فرهنگ گویش مازندرانی