جدول جو
جدول جو

معنی شکوب - جستجوی لغت در جدول جو

شکوب
دستار، مندیل، دستمال
تصویری از شکوب
تصویر شکوب
فرهنگ فارسی عمید
شکوب
(شُ)
دستار. مندیل. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج). دستار را گویند. (از فرهنگ جهانگیری) ، رومال. دستمال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شکوب
مندیل و دستار، رومال و دستمال
تصویری از شکوب
تصویر شکوب
فرهنگ لغت هوشیار
شکوب
((شُ))
دستار
تصویری از شکوب
تصویر شکوب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکور
تصویر شکور
(پسرانه)
بسیار سپاسگزار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
(دخترانه)
شأن، حشمت، بزرگی، هیبت، وقار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکیب
تصویر شکیب
(پسرانه)
تحمل، بردباری، آرام و صبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
گله، شکایت، مرض، بیماری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشکوب
تصویر آشکوب
سقف، هر طبقه از بنا، اشکو، اشکوب، برای مثال بر آشکوب نخستینش دست فکرت من / به زیر پای فلک را چو نردبان افکند (کمال الدین اسماعیل - ۲۸۵)، در علم زمین شناسی هر طبقه از زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکوب
تصویر اشکوب
سقف، هر طبقه از بنا، اشکو، آشکوب
فرهنگ فارسی عمید
از پهلوی آشکپ، سقف، بام، مرتبه و طبقۀ بناء، طبقه و مرتبۀ خانه، آشیان، آشکو، بربار، برباره، برواره:
بر آشکوب نخستینش دست فکرت من
بزیر پای فلک را چو نردبان افکند،
کمال اسماعیل،
، هر یک از طبقات نه گانه آسمان:
روان ساعدماضی چو خواجه بار دهد
ز آشکوب نهم میکند تماشائی،
شرف شفروه،
، سقف، آسمانه، مهره و رگه های چینه، آسمان، فلک
هر یک از طبقات زمین در زمین شناسی، (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بمعنی اشکو است که هرمرتبه از پوشش خانه باشد. (برهان) (آنندراج). هر مرتبه از پوشش که به تازی طبقه خوانند. (سروری). مخفف آشکوب. (فرهنگ نظام) (سروری) (شرفنامۀ منیری). رجوع به آشکوب شود، آه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ترس و بیم، هراس و خوف، ترس ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل شان و شوکت و حشمت و بزرگی و جاه و جلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شروب
تصویر شروب
جمع شروب، آبنوشندگان آب نوشنده، آب ناگوار
فرهنگ لغت هوشیار
گمان مقابل یقین، جمع شکوک، تردید کردن در تکلیف شرع مانند تردید در رکعات نماز. یابه شک افتادن (در افتادن)، شک کردن ارتیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوی
تصویر شکوی
گله و شکوه، شکایت، رفع قصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیب
تصویر شکیب
صبر و آرام و تحمل، آرام و صبر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوف
تصویر شکوف
شکاف و رخنه، شکافنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکور
تصویر شکور
مردی بسیارشکر و سپاس کننده، ثنا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
قسمتی از تنه که بین قفسه سینه و لگن قرار دارد و شامل قسمت اعظم دستگاه گوارش و قسمتهایی از دستگاه ادرار است. حد فوقانی آن لبه تحتانی قفسه سینه و حجاب حاجز و حد تحتانیش تنگه فوقانی لگن است. در سطح خارجی شکم در قسمت وسط سطح قدامی ناف قرار دارد که عبارت از اثر بند ناف است (بند ناف لوله ای اسفنجی است که جنین را با جفت در رحم اتصال می دهد) از لحاظ تشریحی شکم را به دو ناحیه فوقانی (اپی گاستر) و تحتانی (هیپوگاستر) تقسیم میکنند اشکم، باطن درون داخل، زایمان: شکم دومش است (بار دوم است که بچه می آورد)، یا شکم چرب کردن، خوردن، یا شکم خود را صابون زدن، به خود امید دادن، به خود نوید دادن، یا شکم را از عزا درآوردن، غذایی سیر خوردن، یا شکم کسی را سفره کردن، شکم او را پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعوب
تصویر شعوب
جمع شعب، قبیله بزرگ مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغوب
تصویر شغوب
آشوبگر شور انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقوب
تصویر شقوب
جمع شقب، گاباره ها شکاف های کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحوب
تصویر شحوب
رنگ پریدگی، رندیدن زمین را با بیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبوب
تصویر شبوب
فروزینه، گوسفندجوان گاوجوان، آراینده، نیرودهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوب
تصویر سکوب
آب ریزان آب ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوب
تصویر رکوب
سوار شدن، برنشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشکوب
تصویر آشکوب
هر طبقه از ساختمان وزمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشکوب
تصویر آشکوب
هر طبقه از ساختمان، هر یک از طبقات نه گانه آسمان، سپهر، سقف، آسمانه، رگه های دیوار، هر طبقه از زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکوب
تصویر اشکوب
سقف، هر مرتبه از پوشش خانه، طبقه، اشکو و آشکو هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
ابهت، جلال، شوکت، عظمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آشکوب
تصویر آشکوب
طبقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکیب
تصویر شکیب
صبر
فرهنگ واژه فارسی سره
اشکوبه، طبقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اشکوبه، اشکوب، طبقه، مرتبه، آسمانه، سقف
فرهنگ واژه مترادف متضاد