جدول جو
جدول جو

معنی شکمپیس - جستجوی لغت در جدول جو

شکمپیس
شکمو و شکم باره، آدم پرخور، گربه ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمیس
تصویر شمیس
(دخترانه)
مصغر شمس
فرهنگ نامهای ایرانی
پارچه ای که برای تسکین درد یا قطع خونریزی روی عضوی از بدن گذاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمپیر
تصویر کمپیر
پیر سال خورده، فرتوت، گنده پیر، برای مثال بود کمپیری نودساله کلان / پرتشنج روی و رنگش زعفران (مولوی - ۸۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
(شِ کَ)
بهم پیچیدگی روده ها و پیچش روده، ذوسنطاریا. (ناظم الاطباء). رجوع به ذوسنطاریا و پیچاک شکم شود
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ دَ / دِ)
کاغذی که در او شکّر و امثال آن پیچند. (آنندراج). کاغذی که حلواها را بدان می پیچند. (ناظم الاطباء) :
کاغذ خام بود شکّرپیچ
کاغذ پخته بود معنی سنج.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ پَ)
دهی است از دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 120 تن. آب از رودخانه پلرود است. محصول عمده برنج و چای است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کُ رِ)
در اصطلاح عروض، جمع بین خبن و قطع است. کذا فی رساله قطب الدین السرخسی. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
ویلیام. بزرگترین شاعر درام نویس انگلستان (متولد استراتفورد 1564، متوفای 1616 میلادی). از زندگانی وی اطلاعات دقیق در دست نیست. گویند پدرش بازرگانی معروف به ود و در آموزش و پرورش سه پسرش کوشش بسیار کرد. شکسپیر در 19سالگی در زادگاه خود با دختری که هشت سال از وی بزرگتر بود ازدواج کرد، ولی این ازدواج ثمره ای جز بدبختی برای او نداشت و او ناگزیر شهر خود را ترک کرد و به لندن رفت و در شهر اخیر مدتی در نهایت فقر روزگار گذرانید و بسبب تهیدستی به نگهبانی اسبان در مقابل در تآترها مشغول گردید. علاقۀ شدید وی به نمایش موجب شد که در سال 1585 یا 1586م. او را در گروه هنرپیشگان لرد لسستر که اندکی بعد به دریافت عنوان ’بازیگران مخصوص ملکه’ مفتخر شد بکار گمارند. در سال 1592 در کار بازیگری و نمایشنامه نویسی شهرتی بدست آورد و در سال 1594 نام وی بعنوان یکی از سه بازیگر مهم گروه مزبور برده شده است. این گروه به رهبری یکی از همشهری های شکسپیر رهبری میشد که چند سال بعدتآتر دیگری در لندن تأسیس کرد. شکسپیر در این تآتربا اقتباس از نمایشنامه های باستانی و نمایش نمایشنامه های مضحک افکار عمومی را متوجه خویش کرد و موفقیت بدست آورد... چون خسته و فرسوده شده بود در سال 1611از تآتر دست کشید و به شهر خود نزد خانوادۀ خویش بازگشت و چندی در گمنامی بسر برد. پس از مرگ وی جسدش را بدون تشریفات در کلیسای استراتفورد بخاک سپردند ولی پس از مدتی بر سر گورش آرامگاهی بزرگ ساختند. شکسپیر را پدر نمایشنامه نویسی انگلستان بشمار می آورند. وی موضوع بسیاری از نمایشنامه ها را از تاریخ روم باستان و کتاب پلوتارخ برگزیده و به نیروی تصور و تخیل بصورت تراژدیهای زیبا درآورده است. سبک نویسندگی او به مکتب کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامه های شکسپیر را به تراژدی، کمدی و نمایشنامه های تاریخی تقسیم میکنند، نمایشنامه های اخیر وی ترکیبی از تراژدی و کمدی است. آثار مهم او عبارتند از: اتللو، مکبث، هملت، جولیوس قیصر، رومئو و جولیت، تاجر ونیزی، لیرشاه، رؤیای شب نیمۀ تابستان، هنری ششم، دو نجیب زادۀ ورونایی، ریچارد سوم، تیتوس آندرونیکوس، جان شاه، ریچارد دوم، هنری چهارم، هیاهوی بسیار برای هیچ، هنری پنجم، تروئیلوس و کرسیدا، آنتونیوس و کلئوپاترا، تیمون آتنی، پریکلس، کوریولانوس، قصۀ زمستانی، هنری هشتم. اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای انگلیسی است، از جملۀ منظومه های اوست: ونوس و آدونیس، زایر پرشور، غزلیات. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
پیر سالخورده و فرتوت را گویند. (برهان). پیرزن فرتوت که گنده پیر نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). پیر سالخورده و فرتوت عموماً و زن پیر خصوصاً و این لغت در اصل گنده پیر بوده که عرب آن را غنده فیر معرب کرده اند و در کمپیر میم و نون تبدیل شده و مخفف گردیده و در خراسان بسیار استعمال نمایند. (انجمن آرا). پیر سالخورده. فرتوت. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
بود کمپیری نودساله کلان
پر تشنج روی و رنگش زعفران.
مولوی.
گفت با هامان مگو این راز را
کو ز کمپیری نداند باز را.
مولوی.
شود طفل و جوان و کهل و کمپیر
بداند علم وعقل و رای و تدبیر.
شیخ محمود شبستری
لغت نامه دهخدا
نومیدی، پاداش بخشش از واژگان دو پهلو منسوب به شکم، پوست شکم هر جانور که از آن پوستین سازند، شکم خوار شکمو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمپرس
تصویر کمپرس
عمل دستگاه متراکم کننده گاز بنزین و بخار موتور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمپیر
تصویر کمپیر
پیر سالخورده و فرتوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمپرس
تصویر کمپرس
((کُ پْ رِ))
تکه پارچه خیسی که روی قسمت زخم شده یا ملتهب بیمار می گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمپیر
تصویر کمپیر
((کَ))
پیر، سالخورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
((ش کَ))
بی حساب و کتاب، بی اساس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
Abdominal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
abdominal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شکم پرست
فرهنگ گویش مازندرانی
کارگری که تنها در مقابل سیر شدن شکمش نزد کسی کار کند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
腹部の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
בטני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
복부의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
abdominal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
पेट संबंधी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
abdominal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
abdominal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
абдоминальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
addominale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
abdominal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
腹部的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
brzuszny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
черевний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
abdominal
دیکشنری فارسی به آلمانی