معنی شمیس
- شمیس(دخترانه)
- مصغر شمس
واژههای مرتبط با شمیس
شمیم
- شمیم
- بوی خوش
شمیل
- شمیل
- باد شمال، نام روستایی در نزدیکی بندرعباس
شمیسه
- شمیسه
- مؤنث شمیس، مصغر شمس
شمسی
- شمسی
- شمس (عربی) + ی (فارسی) مرکب از شمس (خورشید) + یای نسبت فارسی
شماس
- شماس
- خادم، عابد، طبقه و گروهی از روحانیون مسیحی، نام سردار ایرانی مسیحی در زمان پادشاهی نوشزاد فرزند انوشیروان پادشاه ساسانی
شمسی
- شمسی
- خورشیدی
دمیس
- دمیس
- پنهانی پنهان گشته
حمیس
- حمیس
- شجاع، دلاور، شدید
خمیس
- خمیس
- برجیس شید (پنجشنبه)، پنج کوهه سپاهی را گویند که پنج گروهان دارد. پنجشنبه، لشکر (چه شامل پنج فرقه است)، جمع اخمسا واخمسه