جدول جو
جدول جو

معنی شکمو - جستجوی لغت در جدول جو

شکمو
شکم پرست و پرخور، بزرگ شکم، شکم گنده
تصویری از شکمو
تصویر شکمو
فرهنگ لغت هوشیار
شکمو
((ش کَ))
پرخور
تصویری از شکمو
تصویر شکمو
فرهنگ فارسی معین
شکمو
شکم پرست، پرخور
تصویری از شکمو
تصویر شکمو
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نومیدی، پاداش بخشش از واژگان دو پهلو منسوب به شکم، پوست شکم هر جانور که از آن پوستین سازند، شکم خوار شکمو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکمی
تصویر شکمی
((ش کَ))
بی حساب و کتاب، بی اساس
فرهنگ فارسی معین
абдоминальный
دیکشنری فارسی به روسی
पेट संबंधी
دیکشنری فارسی به هندی
ช่องท้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شمو
تصویر شمو
رفعت و بلندی، علو، عز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکو
تصویر شکو
بیماری، شتر ریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم
تصویر شکم
بطن و آن جز از بدن که روده ها در آن واقع شده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم
تصویر شکم
قسمت میانی بدن جانوران که معده، روده ها، کبد و چند عضو دیگر در آن قرار دارد، کنایه از معده، کنایه از دستگاه گوارش، بخش عقبی بدن حشرات و بندپایان، کنایه از نوبت زایمان،
وعده (غذا) مثلاً یک شکم جوجه کباب، کنایه از درون،
شکم چارپهلو کردن: کنایه از پرخوردن به حدی که شکم بزرگ و چهارگوش شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکم
تصویر شکم
((شَ یا ش کَ))
بخشی از بدن که بین قفسه سینه و لگن خاصره قرار دارد و شامل قسمت اعظم دستگاه گوارش و قسمت هایی از دستگاه ادرار است، باطن، درون، آبستنی، واحدی برای شمارش تعداد زایمان، انحناء، قوس، از عزا درآو
فرهنگ فارسی معین