جدول جو
جدول جو

معنی شکستن - جستجوی لغت در جدول جو

شکستن
اکتسار، اسائه
تصویری از شکستن
تصویر شکستن
فرهنگ واژه فارسی سره
شکستن
چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن، قطعه قطعه کردن، پاره پاره کردن، ریز ریز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شکستن
با ضربه یا فشار چیزی را چند قطعه کردن
کنایه از مغلوب کردن، هزیمت دادن دشمن،
کنایه از قطع کردن و ناتمام رها کردن چیزی مثلاً عهد شکستن، نماز را شکستن
کنایه از کم کردن ارزش چیزی یا کسی، کنایه از ایجاد صدا کردن در مفاصل دست، پا، کمر یا گردن،
کنایه از چیزی را از حالت طبیعی خارج کردن مثلاً شکستن عکس،
چند قطعه شدن چیزی بر اثر ضربه یا فشار
کنایه از مغلوب شدن
کنایه از از میان رفتن،
کنایه از کاهش یافتن، کنایه از کم شدن مثلاً قیمت ها شکست
تصویری از شکستن
تصویر شکستن
فرهنگ فارسی عمید
شکستن
((ش کَ تَ))
خرد کردن، مغلوب ساختن، تا کردن، شکار کردن، خرد شدن، مغلوب شدن، تعظیم کردن، دو تا شدن، تکیده شدن
تصویری از شکستن
تصویر شکستن
فرهنگ فارسی معین
شکستن
Breach, Break, Bust, Fracture, Scruffiness, Shatter, Smash, Snap
تصویری از شکستن
تصویر شکستن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شکستن
нарушать , ломать , неряшливость , разбивать , разбить
دیکشنری فارسی به روسی
شکستن
verletzen, brechen, zerbrechen, schmuddelig, zerschlagen
دیکشنری فارسی به آلمانی
شکستن
порушувати , ламати , брудність , розбивати , розбивати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شکستن
naruszać, łamać, brudność, zniszczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
شکستن
违反 , 打破 , 断裂 , 脏乱 , 砸碎 , 打碎
دیکشنری فارسی به چینی
شکستن
violar, quebrar, fraturar, desleixo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شکستن
violare, rompere, fratturare, trasandato, frantumare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شکستن
violar, romper, fracturar, desordenado, destrozar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شکستن
violer, casser, fracturer, négligé, briser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شکستن
schenden, breken, slordigheid, verbrijzelen
دیکشنری فارسی به هلندی
شکستن
उल्लंघन करना , तोड़ना , गंदगी , तोड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
شکستن
melanggar, memecahkan, mematahkan, berantakan, menghancurkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شکستن
خرق , كسر , فجر , تشوّشٌ , حطم , كسّر
دیکشنری فارسی به عربی
شکستن
위반하다 , 깨다 , 부수다 , 지저분한
دیکشنری فارسی به کره ای
شکستن
להפר את , לשבור , לשבור , לשבור , מלוכלך
دیکشنری فارسی به عبری
شکستن
破る , 壊す , 断裂する , だらしない , 砕ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شکستن
ihlal etmek, kırmak, dağınıklık, parçalamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شکستن
kuvunja, uchafu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شکستن
ละเมิด , ทำลาย , แตก , หัก , สกปรก , ทำลาย , ทำลาย , หัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
شکستن
লঙ্ঘন করা , ভাঙা , ময়লা , ভেঙে ফেলা , ভেঙে ফেলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
شکستن
خلاف ورزی کرنا , توڑنا , گندگی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشکستن
تصویر اشکستن
شکستن، خرد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشکستن
تصویر بشکستن
خاموش کردن، مغلوب کردن، شکست دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشکستن
تصویر بشکستن
شکستن، با ضربه یا فشار چیزی را چند قطعه کردن، مغلوب کردن، هزیمت دادن دشمن، قطع کردن و ناتمام رها کردن چیزی مثلاً عهد شکستن، نماز را شکستن، کم کردن ارزش چیزی یا کسی، ایجاد صدا کردن در مفاصل دست، پا، کمر یا گردن، چیزی را از حالت طبیعی خارج کردن مثلاً شکستن عکس، چند قطعه شدن چیزی بر اثر ضربه یا فشار، مغلوب شدن، از میان رفتن، کاهش یافتن، کم شدن مثلاً قیمت ها شکست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکستن
تصویر اشکستن
شکستن، با ضربه یا فشار چیزی را چند قطعه کردن، مغلوب کردن، هزیمت دادن دشمن، قطع کردن و ناتمام رها کردن چیزی مثلاً عهد شکستن، نماز را شکستن، کم کردن ارزش چیزی یا کسی، ایجاد صدا کردن در مفاصل دست، پا، کمر یا گردن، چیزی را از حالت طبیعی خارج کردن مثلاً شکستن عکس، چند قطعه شدن چیزی بر اثر ضربه یا فشار، مغلوب شدن، از میان رفتن، کاهش یافتن، کم شدن مثلاً قیمت ها شکست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکستن
تصویر آکستن
محکم بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکستن
تصویر سکستن
گسیختن و پاره گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکفتن
تصویر شکفتن
وا شدن غنچه، شکفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
منکسر، مکسور شدن و از هم جدا شدن و خرد شدن، خرد شده، نقیص درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکستن
تصویر آکستن
بستن، محکم کردن، آویختن
فرهنگ فارسی عمید