جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زردزخم، شیرونه، شیرینه، سپستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، دبق، سگ پستان، مویزک عسلی، داروش، سنگ پستان، دارواش، مویزج عسلی، مویزه
جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زَردزَخم، شیرونه، شیرینه، سِپِستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، دِبق، سَگ پِستان، مَویزَک عَسَلی، داروَش، سَنگ پِستان، دارواش، مَویزَج عَسَلی، مَویزِه
منسوب به شکر. شکرین. شکری. شیرین. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از حلوای شکر که به تازی ناطف گویند. (از انجمن آرا) (از برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ناطف. قباط. قبیط. قبیطاء. قبیطی. شکرینه که حلواییست. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف). ناطف. قبیطی. (اقرب الموارد). ابوالقوام. شکرینج. (یادداشت مؤلف) : شکرینه، که از شکر فایق کنندمعتدل باشد و سده کمتر تولد کند و بهتر حلواها این است و محرور دفع مضرت او به میوه های ترش کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ناطفی، شکرینه فروش. (منتهی الارب)
منسوب به شکر. شکرین. شکری. شیرین. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از حلوای شکر که به تازی ناطف گویند. (از انجمن آرا) (از برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ناطف. قباط. قبیط. قبیطاء. قبیطی. شکرینه که حلواییست. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف). ناطف. قبیطی. (اقرب الموارد). ابوالقوام. شکرینج. (یادداشت مؤلف) : شکرینه، که از شکر فایق کنندمعتدل باشد و سده کمتر تولد کند و بهتر حلواها این است و محرور دفع مضرت او به میوه های ترش کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ناطفی، شکرینه فروش. (منتهی الارب)
شکرهنگ. خارخسک. (ناظم الاطباء). معرب شکرهنگ است که خسک باشد و آن خاری است سه پهلو و به این معنی بجای ’ر’، ’و’ هم آمده. (برهان) (آنندراج). شکوهنج. به فارسی خسک است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به مترادفات کلمه شود
شکرهنگ. خارخسک. (ناظم الاطباء). معرب شکرهنگ است که خسک باشد و آن خاری است سه پهلو و به این معنی بجای ’ر’، ’و’ هم آمده. (برهان) (آنندراج). شکوهنج. به فارسی خسک است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به مترادفات کلمه شود
منسوب به شکر. (ناظم الاطباء). شکری. از شکر. شکرآلود. (یادداشت مؤلف) ، هر چیز شیرین. (ناظم الاطباء). شیرین. (آنندراج) : مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را لبهای شکّرینت غم خوشگوار کرده. خاقانی. مانا همه لبت خورد آن خون که غمزه ریخت کاینک نشان خون ز لب شکّرین اوست. خاقانی. لب اوست لعل و شکّر من اگر نه شوربختم شکرین چراست بر من سخنان چون شرنگش. خاقانی. ساقی آرد گه خمارشکن فقع شکّرین ز دانۀ نار. خاقانی. مه گر شکرین بود تو ماهی شه گر به دو رخ بود تو شاهی. نظامی. جوابی شکّرینش داد شکّر که پارم بود یاری چون تو در بر. نظامی. نخستین پیک بود آن شکّرین جام که از خسرو به شیرین برد پیغام. نظامی. شکّرین پسته دهانی به تنعم بگذشت که چه گویم نتوان گفت که چون زیبا بود. نظامی. نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی پیش لعل شکرینت سر انگشت بخاید. سعدی. هرچه زآن تلختر نخواهی گفت شکرین است زآن دهان گفتن. سعدی. گر به کاشانۀ رندان قدمی خواهی زد نقل شعر شکرین و می بیغش دارم. حافظ. در نظرها میکند شیرین تر از تنگ شکر کلک صائب از حدیث شکّرین آئینه را. صائب تبریزی (از آنندراج). - اشک شکرین، اشک شادی. اشک شیرین. اشکی که از غایت فرح و شادی بریزند. (آنندراج) : بس اشک شکّرین که فروبارم از نیاز بس آه عنبرین که به عمدا برآورم. خاقانی. - شکرین انجام، که عاقبتی شیرین و خوش داشته باشد. که پایان شیرینی داشته باشد: راست زهری است شکّرین انجام کج نباتی که تلخ دارد کام. اوحدی. - شکرین ساز، سازندۀ هر چیز شیرین. شیرین سازنده: به شیرین خنده های شکّرین ساز درآمد شکّر شیرین به آواز. نظامی
منسوب به شکر. (ناظم الاطباء). شکری. از شکر. شکرآلود. (یادداشت مؤلف) ، هر چیز شیرین. (ناظم الاطباء). شیرین. (آنندراج) : مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را لبهای شکّرینت غم خوشگوار کرده. خاقانی. مانا همه لبت خورد آن خون که غمزه ریخت کاینک نشان خون ز لب شکّرین اوست. خاقانی. لب اوست لعل و شکّر من اگر نه شوربختم شکرین چراست بر من سخنان چون شرنگش. خاقانی. ساقی آرد گه خمارشکن فقع شکّرین ز دانۀ نار. خاقانی. مه گر شکرین بود تو ماهی شه گر به دو رخ بود تو شاهی. نظامی. جوابی شکّرینش داد شکّر که پارم بود یاری چون تو در بر. نظامی. نخستین پیک بود آن شکّرین جام که از خسرو به شیرین برد پیغام. نظامی. شکّرین پسته دهانی به تنعم بگذشت که چه گویم نتوان گفت که چون زیبا بود. نظامی. نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی پیش لعل شکرینت سر انگشت بخاید. سعدی. هرچه زآن تلختر نخواهی گفت شکرین است زآن دهان گفتن. سعدی. گر به کاشانۀ رندان قدمی خواهی زد نقل شعر شکرین و می بیغش دارم. حافظ. در نظرها میکند شیرین تر از تنگ شکر کلک صائب از حدیث شکّرین آئینه را. صائب تبریزی (از آنندراج). - اشک شکرین، اشک شادی. اشک شیرین. اشکی که از غایت فرح و شادی بریزند. (آنندراج) : بس اشک شکّرین که فروبارم از نیاز بس آه عنبرین که به عمدا برآورم. خاقانی. - شکرین انجام، که عاقبتی شیرین و خوش داشته باشد. که پایان شیرینی داشته باشد: راست زهری است شکّرین انجام کج نباتی که تلخ دارد کام. اوحدی. - شکرین ساز، سازندۀ هر چیز شیرین. شیرین سازنده: به شیرین خنده های شکّرین ساز درآمد شکّر شیرین به آواز. نظامی
هر چیز که کمی شیرین باشد زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است
هر چیز که کمی شیرین باشد زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج