- شکرگزاری
- سپاسگزاری
معنی شکرگزاری - جستجوی لغت در جدول جو
- شکرگزاری
- سپاسگزاری، به جا آوردن شکر نعمت و احسان کسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سپاسگزاری، سپاسگذاری
نیایش شکر و نعمت و احسان کسی را گفتن سپاسگزاری
سپاسگزار
شکرگزارنده، سپاسگزار، آنکه شکر نعمت و احسان کسی را به جا آورد
نوگزاری
آژانس، اجرا، نصب
سپاسگزار آن که شکر نعمت و احسان کسی گوید سپاسگزار. توضیح نوشتن این ترکیب به صورت شکر گذار غلط است. قیاس کنید با سپاسگزار
به دست آوردن گزارش خبر، عمل خبرگزار، سازمانی که خبرهای دنیا را با وسایل مختلف جمع آوری میکند و برای روزنامه ها و سایر مؤسسات می فرستد
اجرای کار، عاملی ماموریت، یاری معاونت در اجرای امری: (ای پهلوان دانیم که (بسیار) از جوانمردان در آن کوچه هلاک شدند و سمک بود که ما را کار گزاری میکرد. ) (سمک عیار 121: 1)، شغل و مقام کار گزار توضیح در عهد قاجاریه بدین معنی غالبا} کار گذاری {مینوشتند، بنگاهی که معاملات مردم را از خرید و فروش خانه ملک اتومبیل و غیره یا تهیه خدمتگزار و غیره بعهده گیرد و ازین بابت حقی ستاند
شغل و عمل کارگزار، مؤسسه ای که واسطۀ خرید و فروش املاک و سایر معاملات می شود، در علوم سیاسی محل استقرار کارگزار
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
برگزار شدن یا برگزار کردن