جدول جو
جدول جو

معنی شکرگزاری - جستجوی لغت در جدول جو

شکرگزاری
سپاسگزاری
تصویری از شکرگزاری
تصویر شکرگزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
شکرگزاری
سپاسگزاری، به جا آوردن شکر نعمت و احسان کسی
تصویری از شکرگزاری
تصویر شکرگزاری
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکرگذاری
تصویر شکرگذاری
سپاسگزاری، سپاسگذاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکر گزاری
تصویر شکر گزاری
نیایش شکر و نعمت و احسان کسی را گفتن سپاسگزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرگزار
تصویر شکرگزار
سپاسگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرگزار
تصویر شکرگزار
((شُ. گُ))
سپاس گزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکرگزار
تصویر شکرگزار
شکرگزارنده، سپاسگزار، آنکه شکر نعمت و احسان کسی را به جا آورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبرگزاری
تصویر خبرگزاری
نوگزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارگزاری
تصویر کارگزاری
آژانس، اجرا، نصب
فرهنگ واژه فارسی سره
سپاسگزار آن که شکر نعمت و احسان کسی گوید سپاسگزار. توضیح نوشتن این ترکیب به صورت شکر گذار غلط است. قیاس کنید با سپاسگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبرگزاری
تصویر خبرگزاری
به دست آوردن گزارش خبر، عمل خبرگزار، سازمانی که خبرهای دنیا را با وسایل مختلف جمع آوری میکند و برای روزنامه ها و سایر مؤسسات می فرستد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارگزاری
تصویر کارگزاری
اجرای کار، عاملی ماموریت، یاری معاونت در اجرای امری: (ای پهلوان دانیم که (بسیار) از جوانمردان در آن کوچه هلاک شدند و سمک بود که ما را کار گزاری میکرد. ) (سمک عیار 121: 1)، شغل و مقام کار گزار توضیح در عهد قاجاریه بدین معنی غالبا} کار گذاری {مینوشتند، بنگاهی که معاملات مردم را از خرید و فروش خانه ملک اتومبیل و غیره یا تهیه خدمتگزار و غیره بعهده گیرد و ازین بابت حقی ستاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبرگزاری
تصویر خبرگزاری
((~. گُ))
سازمانی که خبرها را کسب و منتشر کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارگزاری
تصویر کارگزاری
شغل و عمل کارگزار، مؤسسه ای که واسطۀ خرید و فروش املاک و سایر معاملات می شود، در علوم سیاسی محل استقرار کارگزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکر زار
تصویر شکر زار
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگزاری
تصویر برگزاری
برگزار شدن یا برگزار کردن
فرهنگ فارسی معین