جدول جو
جدول جو

معنی شکروده - جستجوی لغت در جدول جو

شکروده
(شَ کَرْ وَ / وُ دَ / دِ)
تیز و جلد و چابک، دارای جد در کارها، ساخته وآماده در مهمات. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). ظاهراً مصحف شکرده است. رجوع به شکرده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شارویه
تصویر شارویه
(پسرانه)
شیرویه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکرانه
تصویر شکرانه
(دخترانه)
شکر (عربی) + انه (فارسی) شکرگزاری، سپاسگزاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرویه
تصویر شهرویه
(دخترانه)
نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
آشفته، منقلب، پریشان حال، در تصوف ویژگی کسی که نور حق در دلش جلوه گر گشته و از خود بی خود شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکرده
تصویر شکرده
شکار شده، درهم شکسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکرنده
تصویر شکرنده
شکار کننده، درهم شکننده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ کَ دَ / دِ)
مردم جلد و چابک. (برهان) (آنندراج). جلد و چابک. (ناظم الاطباء) ، دارای جد و جهد در کارها. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج) ، آماده.
- شکرده شدن، مهیا شدن. ساخته شدن. (مجمل اللغه). تشمر. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (مجمل اللغه). انشمار. (مجمل اللغه). کماشت. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ دَ / دِ)
شکارکرده، شکسته. درهم شکسته. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ رَ دَ / دِ)
شکارکننده، شکننده. درهم شکننده. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شکردن و شکریدن شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ یَ)
دهی است از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا. آب از چشمه. سکنۀ آن 1603 تن است. محصول عمده انجیر و مویز و گل سرخ و بادام و صنایع دستی زنان قالیبافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکرده
تصویر شکرده
شکار کرده، شکسته در هم شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورنده
تصویر شورنده
تعمید دهنده، شوینده، شست و شو دهنده، شورش کننده، انقلاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
درهم، آشفته، منقلب، دگرگون، ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهریده
تصویر شهریده
از هم پاشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکردهن
تصویر شکردهن
آنکه دهانی شیرین چون شکر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرفیده
تصویر شکرفیده
بسر در آمده سمندری خورده (ستور)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرلله
تصویر شکرلله
سپاس خدای راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکریدن
تصویر شکریدن
شکار کردن، شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرینه
تصویر شکرینه
شکرین، شیرین، نوعی حلوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکاونده
تصویر شکاونده
شکافنده، نقب زن چاه جوی نقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر به
تصویر شکر به
به شیرین آبی مطبوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمروجه
تصویر شمروجه
دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرانه
تصویر شکرانه
شکرگزاری و حقشناسی و سپاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالوده
تصویر شالوده
طرح ونقشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاریده
تصویر شاریده
منفجر، انفجار، جاری شده، ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکرومه
تصویر اکرومه
بزرگبی مردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جکرنده
تصویر جکرنده
لاتینی ژاله دار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکریده
تصویر شکریده
شکار کرده، شکسته در هم شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرنده
تصویر شکرنده
شکار کننده، شکننده درهم شکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرنده
تصویر شکرنده
((ش کَ رَ دَ یا دِ))
شکار کننده، درهم شکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شالوده
تصویر شالوده
بنیه، اساس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکرانه
تصویر شکرانه
پاس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خشکرود
تصویر خشکرود
مسیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
آشفته حال
فرهنگ واژه فارسی سره