- شکرش
- بد نام
معنی شکرش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قیام
شمردن
جوالی از بوریا سازند
منسوب به شکر، رنگ زرد مایل به سرخ
شکارچی، شکار کننده، صید
عمل شوریدن، شور و غوغا کردن، فریاد و ناله
شکردار، شیرین، به رنگ شکر
جوالی که از بوریا تهیه می شود، جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق
چیزی شیرین که به طور نمونه بچشند
انقلاب، فتنه و غوغا، آشفتگی، هیجان
هر چیز مانند شکر، چیزی که به شکل شکر باشد، آنچه مانند شکر شیرین باشد
گیاهی ترش که در بیخ نخل می روید و از آفات نخل است، گیاهی مرتعی با ساقه های نازک، برگ های باریک و گل های سبز رنگ که بیشتر در مناطق کوهستانی و جنگل ها می روید و خوراک حیوانات علف خوار است
هر مرغ شکاری مانند باز، شاهین و عقاب، شکاری، شکار کننده، برای مثال با غلامان و آلت شکره / کرد کار شکار و کار سره (عنصری - ۳۶۹)
مرغدیس از گیاهان
Insurgence, Insurrection
восстание
Aufstand
повстання
powstanie
insurgência, insurreição
insurrezione
insurgencia, insurrección
insurrection
opstand
विद्रोह
pemberontakan
تمرّدٌ , ثورةٌ
מֶרֶד