جدول جو
جدول جو

معنی شکارچی - جستجوی لغت در جدول جو

شکارچی
آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، شکارگر، شکارگیر، صیّاد، صیدافکن، صیدبند، صیدگر، قانص، نخجیرگان، نخجیرگر، نخجیرگیر، نخجیروال، نخجیرزن، متصیّد، حابل
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
فرهنگ فارسی عمید
شکارچی
(شِ)
مرکّب از: شکار فارسی + ’چی’، پسوند نسبت ترکی، شکارگر. شکارکننده. نخجیرگر. شکاری. نخجیروان. دامیار. قانص. شکره. قناص. (از یادداشت مؤلف)، صیاد.
- شکارچی باشی، میرشکار. رئیس و گردانندۀ امور مربوطبه شکار و سرپرست شکارچیان در دستگاههای سلطنتی. رجوع به میرشکار شود
لغت نامه دهخدا
شکارچی
شکار کننده، صیاد
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
فرهنگ لغت هوشیار
شکارچی
صیاد، شکارگر
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
فرهنگ فارسی معین
شکارچی
دام گستر، دامیار، شکارگر، صیاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شکارچی
شکارچی: عشقی بزرگ اگر به قیاس شراره آتش در وی می افتاد، دلیل که جنگ و فتنه در آن موضع پدید آید. اگر بیند که شراره های آتش سخت بزرگ بودند، دلیل بود که عذاب خدای عزوجل بدو رسد، یا بدان موضع رسد. اگر بیند که شراره آتش در میان مردمان افتد، دلیل کند که مردمان آن موضع رابا یکدیگر جنگ و خصومت افتد و آتش انداختن و بازی کردن به آتش سخن زشت گفتن بود. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
شکارچی
الصّيّاد
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به عربی
شکارچی
Predator
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شکارچی
prédateur
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شکارچی
捕食者
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به چینی
شکارچی
شکارچی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به اردو
شکارچی
хищник
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به روسی
شکارچی
Raubtier
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به آلمانی
شکارچی
хижак
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شکارچی
شکارچی
دیکشنری اردو به فارسی
شکارچی
ผู้ล่า
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به تایلندی
شکارچی
শিকারী
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به بنگالی
شکارچی
predador
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شکارچی
mdhubutuaji
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شکارچی
yırtıcı
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شکارچی
捕食者
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شکارچی
drapieżnik
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به لهستانی
شکارچی
포식자
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به کره ای
شکارچی
pemangsa
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شکارچی
शिकारी
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به هندی
شکارچی
roofdier
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به هلندی
شکارچی
depredador
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شکارچی
predatore
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شکارچی
טורף
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکاری
تصویر شکاری
ویژگی آنچه در شکار به کار می رود مثلاً تفنگ شکاری، پرندۀ شکاری، باز شکاری، سگ شکاری، شکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
تیره ای از ایل باصری (از ایلات خمسۀ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان چای پارۀ بخش مرکزی شهرستان زنجان. سکنۀ آن 273 تن. آب ازرود خانه قزل اوزن و آجی چای. محصول عمده آنجا غلات ومختصر برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
هر چیز منسوب و متعلق و مربوط به شکار آن چه در شکار به کار رود: باز شکاری سگ شکاری اسب شکاری تفنگ شکاری هواپیمای شکاری، قالیی که مناظر شکار گاه روی آن نقش شده
فرهنگ لغت هوشیار
شکارگر شکاری شکار افگن شکار انداز خدنگ آه شکار افگن است لیک چه سود که از هزار یکی بر نشان نمیظید (ابوطالب کلیم) بهر شکار آمد برون کج کرده ابرو ناز را صانع خدای کان کمان داد آن شکار انداز را (میر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکاری
تصویر شکاری
هر چیز منسوب و مربوط به شکار، قالبی که نقش آن منظره شکارگاه باشد، شکار کننده
فرهنگ فارسی معین