جدول جو
جدول جو

معنی شپور - جستجوی لغت در جدول جو

شپور
(شَ)
قسمی از ماهی دریایی که در فصل بهار در رودخانه ها داخل میگردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شپور
شیپور، بوق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکور
تصویر شکور
(پسرانه)
بسیار سپاسگزار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاور
تصویر شاور
(پسرانه)
شاهپور، پسر شاه، شاهزاده، شاه پور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بار سالار فریدون پادشاه پیشدادی، نام چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاپور
تصویر شاپور
(پسرانه)
پسر شاه، شاهزاده، شاه پور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بار سالار فریدون پادشاه پیشدادی، نام چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شطور
تصویر شطور
شطرها، جزء ها، پاره ها، نیمه ها، جمع واژۀ شطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرور
تصویر شرور
شرّ ها، بدیها، شرارتها، جمع واژۀ شرّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرور
تصویر شرور
بدکار، صاحب شر، شریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاپور
تصویر شاپور
شاهپور، پسر شاه، شاهزاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپور
تصویر سپور
مامور شهرداری که خیابان ها و کوچه ها را جاروب می کند، رفتگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستن و دریافتن، حس کردن، فهم و ادراک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیپور
تصویر شیپور
از سازهای بادی با دهانۀ گشاد و شبیه سرنا که معمولاً از برنج ساخته می شود، نفیر، سرنا
شیپور استاش: در علم زیست شناسی مجرای استاش، مجرایی که گوش میانی را به حفره های بینی مربوط می سازد، مجرایی که حلق را با حفرۀ صماخی مربوط می کند و فشار هوا را در دو طرف پردۀ صماخ یکسان نگه می دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهور
تصویر شهور
شهرها، ماه ها به زبان عربی، جمع واژۀ شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکور
تصویر شکور
بسیار سپاسگزار و شکر کننده، پاداش دهنده، عطاکنندۀ ثواب جزیل برای عمل قلیل، از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
نفیری برنجین که دهانه گشادی دارد و از قدیم الایام آنرا در جنگ می نواختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کپور
تصویر کپور
گونه ای ماهی استخوانی که در دریای خزر فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
نفیر: نه باباونه باخواجه پوراست درازوخشک ولاغرچون نپوراست. (میراهل رازی جهالغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهور
تصویر شهور
جمع شهر، ماه ها جمع شهر ماهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکور
تصویر شکور
مردی بسیارشکر و سپاس کننده، ثنا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشور
تصویر پشور
نفرین دعای بد لعنت پشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقور
تصویر شقور
نیاز، جمع شقر، کار های دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرور
تصویر شرور
بدکار، شریر، زیاد شیطانی و مردم آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطور
تصویر شطور
تک خانه، پستان نا برابر، جامه نا برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحور
تصویر شحور
سارسیاه ازپرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته گاودمب شیپور، نوعی ساز که می نوازند مهره ترسایان. نای رویین نفیر، جمع شبابیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپوش
تصویر شپوش
کلاه و طاقیه، بالا پوش، لحاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستن و دریافتن، آگاهی یافتن از طریق حس
فرهنگ لغت هوشیار
ماموری که از طرف شهرداری یا برزن محل مامور جارو کردن و تنظیف خیابان ها و کوچه ها است رفتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشور
تصویر پشور
((پُ))
نفرین، دعای بد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شعور
تصویر شعور
دریافتن، ادراک، آگاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپور
تصویر سپور
((سُ))
رفتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبور
تصویر شبور
((شَ))
شیپور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرور
تصویر شرور
بد نهاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستگی، خرد
فرهنگ واژه فارسی سره
گل شیپوری
فرهنگ گویش مازندرانی