جدول جو
جدول جو

معنی شوکی - جستجوی لغت در جدول جو

شوکی(شَ)
منسوب است به شوک. (از انساب سمعانی) ، منسوب است به قنطرهالشوک که دهی است به بغداد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شوکی
درخت آویز، ضوع، مرغ شب، (زمخشری، از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوکت
تصویر شوکت
(دخترانه و پسرانه)
جاه و جلال، عظمت، بزرگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
(دخترانه)
در گویش مازندران آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
برخی از پیروان مذهب هندو که توانایی انجام کارهای خارق العاده را دارند، درویش و مرتاض هندی، یوگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
قوه و قدرت، جاه، مرتبه، بزرگواری، فر و شکوه، سلاح و تیزی آن، تیزی هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
ناوچۀ آهنی که سیم و زر گداخته را در آن می ریزند تا شمش شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت کننده، گله کننده، کنایه از عصبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکل
تصویر شوکل
بادریسه، قطعه ای از چرم یا چوب مدوّر که هنگام رسیدن نخ روی دوک قرار می دهند، کماج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
خار، هر یک از زائده های نوک تیزی که در شاخه های بعضی درختان و گیاهان می روید، تیغ، هر چیز شبیه تیغ گیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
ویژگی کسی که دچار شوک شده
شوکه شدن: دچار شوک شدن
فرهنگ فارسی عمید
گستاخی بی شرمی بی حیایی، خوشی عشرت، مزاح هزل. مقابل جد جدی. یا شوخی نیست. سهل نیست آسان نیست: اداره یک مملکت شوخی نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوری
تصویر شوری
مشورت کردن، کنکاش، مشاورت، رایزنی
فرهنگ لغت هوشیار
مرخشگی بد شگونی شوری (شومی دامنی از جاش که دشتبان پیش از کوبیدن به سود خود بر می دارد پارسی است)
فرهنگ لغت هوشیار
سنسکریت جوگی جانورز فرقه ای از مرتاضان هند، پیرو طریقه جوگیان مرتاض هندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت و گله کننده، دادخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکی
تصویر شبکی
سازمان نیشگی دامی دامیک پرویزنیک منسوب به شبک و شبکه
فرهنگ لغت هوشیار
روسی ک بر زه آهوی شاخدار (گویش گیلکی) این واژه را آنندراج پارسی دانسته در واژه نامه مازندرانی نیز آمده (اردک ماهی) روسی ک (گویش گیلکی) سیکا ماهی (سیکا اردک واژه نامه مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوقی
تصویر شوقی
منسوبه به شوق مربوط به شوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
قوه، جاه، مرتبه، بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکل
تصویر شوکل
دیو خار باد ریسه دوک
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تکان خوردن، بر خوردن، به هم خوردن تک از شوک سر نیزه زینه سر تیز، توان، نیش نیش کژدم، دفتین شانه جولاهگان، چنگال خوراک خوری، سیخک پای خروس، (با این آرش در فارسی به کار می رود) : برفره فرهت داب شکوه واحد شوک یکی خار. یا شوکه بیضا. باد آورد، کنگر خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولی
تصویر شولی
طعامی است شله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوی
تصویر شکوی
گله و شکوه، شکایت، رفع قصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
((شَ کَ))
بزرگواری، جاه و جلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکی
تصویر کوکی
دارای کوک به عنوان وسیله تنظیم مثل ماشین، ساعت، عروسک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
گستاخی، بی شرمی، خوشی، عشرت، مزاح، هزل، مقابل جدی
شوخی خرکی: کنایه از شوخی دور از ادب و نزاکت
با کسی شوخی داشتن: با او صمیمی بودن، سر به سر او گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
کوچک ترین گوزن ایران از راسته جفت سمان دارای کفل سفید و دم کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت کننده، گله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
((شُ کِّ))
دچار شوک شده
فرهنگ فارسی معین
یک بغل غله که چاهخو و دشتبان هنگام برداشت و پیش از کوبیدن غله بردارند و آن عبارت از، 6 من تبریز غله است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوی
تصویر شکوی
((شَ))
شکایت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
شکوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دادخواه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
مزاح
فرهنگ واژه فارسی سره