بادریسۀ دوک باشد و آن چوب یا چرمی است مدور که درگلوی دوک محکم سازند، و بجای لام کاف نیز به نظر آمده است که شوکک باشد. (برهان) (از آنندراج). بادریسۀدوک. (جهانگیری). شولک. شنگرک. شنگور. بادریسۀ دوک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات کلمه شود
پیادگان، یا میمنه یا میسره. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سپاه پیاده. (از ناظم الاطباء) ، ناحیه و کرانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ناحیه. (از اقرب الموارد) ، نوعی از خار که آن را عوسجه هم گویند. (منتهی الارب). عوسج. (از اقرب الموارد). رجوع به عوسج و عوسجه شود