شهرستان، برای مثال برآورد پرمایه ده شارسان / شد آن شارسان ها کنون خارسان (فردوسی۲ - ۱۹۰۸)، یکی شارسانی برآورد شاه / پر از برزن و کوی و بازارگاه (فردوسی۵/۵ حاشیه)
شهرستان، برای مِثال برآورد پرمایه ده شارسان / شد آن شارسان ها کنون خارسان (فردوسی۲ - ۱۹۰۸)، یکی شارسانی برآورد شاه / پر از برزن و کوی و بازارگاه (فردوسی۵/۵ حاشیه)
دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد با 483 تن سکنه. آب آن از رود خانه کشف رود و محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، مجازاً بمعنی این زمان. (از آنندراج). در این وقت. اکنون: مرا امروز توبه سود دارد چنانچون دردمندان را شنوسه. رودکی. امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد. رودکی. با نعمت تمام بدرگاه آمدم امروز با گرازی و چوبی همی روم. فاخری. چنان نمود که امروز ناصحتر و مشفق تر بندگانست. (تاریخ بیهقی). دنیا بجملگی همه امروز است فردا شمردباید عقبا را. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ج 1 ص 166). از این آشنایان که امروز دارم دمی نگذرد تا جفایی نبینم. خاقانی. به عذرآوری خواهش امروز کن که فردا نماند مجال سخن. (بوستان). تو آنی که از یک مگس رنجه ای که امروز سالار سرپنجه ای. (بوستان). پیش از این طایفه ای بودند بصورت پراکنده و بمعنی جمع و امروز طایفه ای بصورت جمع و بمعنی پراکنده. (گلستان). آندم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی. (گلستان). امروز کسی نیست که در میکدۀ عشق با شانی خون جگر آشام برآید. شانی تکلو (از آنندراج). - امروز را فردا کردن، امروز و فردا کردن. دفع الوقت کردن: الله الله این جفا با ما مکن لطف کن امروز را فردا مکن. مولوی. - امروز روز، بمعنی امروز است: از غم فردا هم امروز ای پسر بیغم شود هر که در امروز روز اندیشۀ فردا کند. ناصرخسرو. - امروز و فردا، همین روزها. بزودی. - امروز و فردا کردن، دفعالوقت و تعلل کردن. (آنندراج). بوعده گذرانیدن. سردوانیدن. دول دادن. دیر داشت. مماطله. تسویف. تطویش. (از یادداشت مؤلف) : بارها گفتم که جان هم می دهم همچنان امروز و فردا می کند. انوری. لبش امروز و فردا می کند در بوسه دادنها نمی داند ز خط چون دشمن کم فرصتی دارد. صائب. - امثال: امروز بدان مصلحت خویش که فردا دانی و پشیمان شوی و سود ندارد. ؟ امروز بکش چو می توان کشت کآتش چو بلند شد جهان سوخت. ؟ امروز تخم کار که فردامجال نیست. امروز توانی و ندانی فرداکه بدانی نتوانی. ؟ امروز در قلمرو دل دست دست تست خواهی عمارتش کن و خواهی خراب کن. ؟ امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت. حافظ (از امثال و حکم مؤلف). رجوع به امثال و حکم شود. امروز نقد فردا نسیه، از این جمله در قدیم همان معنی را می خواسته اند که از مصراع ’از امروز کاری بفردا ممان. ’ یا ’امروز تخم کار که فردا مجال نیست. ’ اراده می شود، ولی امروزه آنرا کسبه و اهل حرف مانند اعلام و اعلانی می نویسند و بردکان نصب می کنند و ازآن بطور مزاح اراده می کنند که هیچ روز کالا بنسیه نفروشیم. (از امثال و حکم مؤلف)
دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد با 483 تن سکنه. آب آن از رود خانه کشف رود و محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، مجازاً بمعنی این زمان. (از آنندراج). در این وقت. اکنون: مرا امروز توبه سود دارد چنانچون دردمندان را شنوسه. رودکی. امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد. رودکی. با نعمت تمام بدرگاه آمدم امروز با گرازی و چوبی همی روم. فاخری. چنان نمود که امروز ناصحتر و مشفق تر بندگانست. (تاریخ بیهقی). دنیا بجملگی همه امروز است فردا شمردباید عقبا را. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ج 1 ص 166). از این آشنایان که امروز دارم دمی نگذرد تا جفایی نبینم. خاقانی. به عذرآوری خواهش امروز کن که فردا نماند مجال سخن. (بوستان). تو آنی که از یک مگس رنجه ای که امروز سالار سرپنجه ای. (بوستان). پیش از این طایفه ای بودند بصورت پراکنده و بمعنی جمع و امروز طایفه ای بصورت جمع و بمعنی پراکنده. (گلستان). آندم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی. (گلستان). امروز کسی نیست که در میکدۀ عشق با شانی خون جگر آشام برآید. شانی تکلو (از آنندراج). - امروز را فردا کردن، امروز و فردا کردن. دفع الوقت کردن: الله الله این جفا با ما مکن لطف کن امروز را فردا مکن. مولوی. - امروز روز، بمعنی امروز است: از غم فردا هم امروز ای پسر بیغم شود هر که در امروز روز اندیشۀ فردا کند. ناصرخسرو. - امروز و فردا، همین روزها. بزودی. - امروز و فردا کردن، دفعالوقت و تعلل کردن. (آنندراج). بوعده گذرانیدن. سردوانیدن. دول دادن. دیر داشت. مماطله. تسویف. تطویش. (از یادداشت مؤلف) : بارها گفتم که جان هم می دهم همچنان امروز و فردا می کند. انوری. لبش امروز و فردا می کند در بوسه دادنها نمی داند ز خط چون دشمن کم فرصتی دارد. صائب. - امثال: امروز بدان مصلحت خویش که فردا دانی و پشیمان شوی و سود ندارد. ؟ امروز بکش چو می توان کشت کآتش چو بلند شد جهان سوخت. ؟ امروز تخم کار که فردامجال نیست. امروز توانی و ندانی فرداکه بدانی نتوانی. ؟ امروز در قلمرو دل دست دست تست خواهی عمارتش کن و خواهی خراب کن. ؟ امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت. حافظ (از امثال و حکم مؤلف). رجوع به امثال و حکم شود. امروز نقد فردا نسیه، از این جمله در قدیم همان معنی را می خواسته اند که از مصراع ’از امروز کاری بفردا ممان. ’ یا ’امروز تخم کار که فردا مجال نیست. ’ اراده می شود، ولی امروزه آنرا کسبه و اهل حرف مانند اعلام و اعلانی می نویسند و بردکان نصب می کنند و ازآن بطور مزاح اراده می کنند که هیچ روز کالا بنسیه نفروشیم. (از امثال و حکم مؤلف)
گل کازیره و گل کافشه. (ناظم الاطباء). گل کازیره. (منتهی الارب). گل کاجیره. خشکدانه و گل آن. (یادداشت مؤلف). معصفر. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به شوران شود، جوانه های محوری در درختان مثمر گاهی مولد ساقه و برگ و گاهی مولد غنچه و گل میباشند و گاهی هم جوانه های مخلوط در آنها دیده میشود. ساقه های یک سالۀ این نباتات معمولاً رشد و نمو قابل ملاحظه می کند و طویل میگردد و در بین باغبانان شوران نامیده میشود. (گیاهشناسی ثابتی ص 222)
گل کازیره و گل کافشه. (ناظم الاطباء). گل کازیره. (منتهی الارب). گل کاجیره. خشکدانه و گل آن. (یادداشت مؤلف). معصفر. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به شَوَران شود، جوانه های محوری در درختان مثمر گاهی مولد ساقه و برگ و گاهی مولد غنچه و گل میباشند و گاهی هم جوانه های مخلوط در آنها دیده میشود. ساقه های یک سالۀ این نباتات معمولاً رشد و نمو قابل ملاحظه می کند و طویل میگردد و در بین باغبانان شوران نامیده میشود. (گیاهشناسی ثابتی ص 222)
محلی است ازآن بنی یربوع در اود یا وادیی است در دیار سلیم و گویند کوهی است طرف چپ عقیق و کوه مزبورمشرف بر سد بلندی است، چشمه های فراوان دارد که در آنها ماهی سیاهی به اندازۀ یک ذراع یافت می شود و آن ماهی پاکیزه ترین نوع ماهی است، (از معجم البلدان) مرغزار شوران محلی ظاهراً از نواحی هرات وامیر قتلغشاه بعد از قتل امیر نوروز در هرات کوچ کرده و در اینجا فرودآمده است، (تاریخ غازان ص 116) قریه ای است در بلوک ورامین تهران، (یادداشت مؤلف)
محلی است ازآن ِ بنی یربوع در اود یا وادیی است در دیار سلیم و گویند کوهی است طرف چپ عقیق و کوه مزبورمشرف بر سد بلندی است، چشمه های فراوان دارد که در آنها ماهی سیاهی به اندازۀ یک ذراع یافت می شود و آن ماهی پاکیزه ترین نوع ماهی است، (از معجم البلدان) مرغزار شوران محلی ظاهراً از نواحی هرات وامیر قتلغشاه بعد از قتل امیر نوروز در هرات کوچ کرده و در اینجا فرودآمده است، (تاریخ غازان ص 116) قریه ای است در بلوک ورامین تهران، (یادداشت مؤلف)
سیورغال، بمعنی روزینه مشهور است و این لفظغلط است چرا که در کتب یافته نشد و در مدار نوشته سیورغال مدد معاش و در لغات ترکی بمعنی انعام نوشته است، (از غیاث) (از آنندراج)، رجوع به سیورغال شود
سیورغال، بمعنی روزینه مشهور است و این لفظغلط است چرا که در کتب یافته نشد و در مدار نوشته سیورغال مدد معاش و در لغات ترکی بمعنی انعام نوشته است، (از غیاث) (از آنندراج)، رجوع به سیورغال شود
در شواهد زیر ظاهراً مراد شوره زارهای میان مسکن نعمان بن منذر (حیره) و مدائن است: که از کشور شورسان بود مرز کسی خاک او را ندانست ارز، فردوسی، ره شورسان تا در طیسفون زمین خیره شد زیر نعل اندرون، فردوسی
در شواهد زیر ظاهراً مراد شوره زارهای میان مسکن نعمان بن منذر (حیره) و مدائن است: که از کشور شورسان بود مرز کسی خاک او را ندانست ارز، فردوسی، ره شورسان تا در طیسفون زمین خیره شد زیر نعل اندرون، فردوسی
صاحب برهان گوید: در قدیم الایام نام شهر بلخ بوده و در این وقت نام قصبه ای است نزدیک به بلخ مشهور به شبرغان. اما قسمت نخست گفتۀاو بر اساسی نیست. رجوع به شبورغان و شبرقان شود
صاحب برهان گوید: در قدیم الایام نام شهر بلخ بوده و در این وقت نام قصبه ای است نزدیک به بلخ مشهور به شَبُرغان. اما قسمت نخست گفتۀاو بر اساسی نیست. رجوع به شبورغان و شبرقان شود
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس