جدول جو
جدول جو

معنی شهکار - جستجوی لغت در جدول جو

شهکار
کار بزرگ و نمایان کاری که در آن هنر نمایی کرده باشند شهکار، کار بی مزد و مواجب بیگار
فرهنگ لغت هوشیار
شهکار
کار بزرگ و نمایان، ویژگی کاری که در آن هنرنمایی شده باشد
تصویری از شهکار
تصویر شهکار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهیار
تصویر شهیار
(پسرانه)
دوست شاه، یاور شاه، کمک کننده شاه، نام یکی از دانشمند زرتشتی در قرن یازدهم یزگردی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
(پسرانه)
کار شاهانه، برجسته، ممتاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ، کار بی مزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
کاری که بحکم شاه باشد و مزد ندهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکار
تصویر شبکار
آن که در شب کار کند کارگری که در کارخانه هنگام شب به کار پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوار
تصویر شهوار
هر که لایق و سزاوار پادشاهان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
نگهدارنده شهر نگهبان بلد: گردن هر مرکبی چون گردن قمری بطوق از کمد شهریار شهر گیر شهردار 0 (فرخی)، رئیس شهرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ و نمایان، ممتاز، برتر، برجسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
کار بی مزد که کسی را به زور به آن وادارند، برای مثال نکنی طاعت و آنگه که کنی سست و ضعیف / راست گویی که همه سخره و شاکار کنی (کسائی - مجمع الفرس - شاکار)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکار
تصویر شوکار
کسی که در شب گردش می کند، شبگرد، عسس، میر شب
دزدی که در شب دزدی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهوار
تصویر شهوار
هر چیز خوب و گران مایه، ویژگی آنچه درخور و لایق شاه باشد، با حالت شاهانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتکار
تصویر شتکار
شدکار، شیار، زمینی که آن را شیار کرده و تخم پاشیده باشند، زمین شیار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
بیگار، کار بی مزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ و نمایان، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شدکار
تصویر شدکار
((شُ یا ش))
شیار، شخم، زمین شیار کرده، شدیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شدکار
تصویر شدکار
شیار، زمینی که آن را شیار کرده و تخم پاشیده باشند، زمین شیار شده، برای مثال تا زنده ام مرا نیست جز مدح تو دگر کار / کشت و درودم این است خرمن همین و شدکار (رودکی - ۵۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکار
تصویر شکار
قصد کشتن آدمی یا حیواناتی را، صید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهار
تصویر شهار
ماهیانه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکار
تصویر شکار
هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکار
تصویر شکار
((ش))
صید، حیوانی که شکار شود، ناراحت، رنجیده
فرهنگ فارسی معین