جدول جو
جدول جو

معنی شهنا - جستجوی لغت در جدول جو

شهنا
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، سورنای، سرغین، شاهنای، نای ترکی، سورنا، نای رومی
تصویری از شهنا
تصویر شهنا
فرهنگ فارسی عمید
شهنا
(شَ)
قریه ای است پنج فرسنگی کاکی در فارس. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
شهنا
سرنا، سورنا، نای، نی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهلا
تصویر شهلا
(دخترانه)
چشم زیبا، چشم فریبنده، زن سیه چشم، دارای رنگ سیاه چون رنگ چشم میش، رنگ میشی، نوعی نرگس که حلقه وسط آنسرخ یا بنفش است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهنام
تصویر شهنام
(پسرانه)
دارای نام شاهانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهناز
تصویر شهناز
(دخترانه)
عشق شاه، شاه ناز، دختری بود از خاندان آل بویه، موجب فخر و نازش شاه، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام خواهر جمشید پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهنا
تصویر مهنا
(دخترانه)
گوارا و خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شبنا
تصویر شبنا
(پسرانه)
جوان، نام یکی وکلای قصر حزقیا پادشاه یهودا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شینا
تصویر شینا
(دخترانه)
شناوری، سعی و کوشش جد وجهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهنا
تصویر مهنا
گوارا، خوشایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهدا
تصویر شهدا
شهیدها، کشته شدگان در راه خدا، جمع واژۀ شهید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهبا
تصویر شهبا
اشهب، سپاه گران و مسلح، سال سخت، خشک سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهناز
تصویر شهناز
گوشه ای در دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
فراخی، گشادگی، وسعت، مقابل درازا، عرض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهلا
تصویر شهلا
اشهل، در علم زیست شناسی ویژگی نوعی نرگس که حلقۀ وسط آن سرخ یا کبود است مثلاً نرگس شهلا
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
ده کوچکی از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 35 هزارگزی جنوب باختری داران. کوهستانی، معتدل، دارای 80 تن سکنه. آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
صاحب غیاث و به تبع او صاحب آنندراج نوشته اند نام خواهر جمشید است که ضحاک آنرا بنکاح آورده، اما صحیح شهرناز است. رجوع به شهرناز شود
لغت نامه دهخدا
قریه ای است نیم فرسنگی کمتر میانۀ جنوب و مغرب شهر داراب. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مخفف شاه نای. سرنا. سورنای. (برهان) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به شاهنای شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام نوائی از موسیقی. (از غیاث) (ناظم الاطباء). نام آوازی. یکی از شش آواز است وآن از زیرافکند خیزد. (یادداشت مؤلف) :
سرو ساقی و ماه رودنواز
پرده بربسته در ره شهناز.
فرخی.
، عروس. (از غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهنا
تصویر دهنا
میدان، بیابان، بیابان فلات، بیابان فلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
فراخی، گشادگی، وسعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحنا
تصویر شحنا
دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای باز که به رنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفید فام دیده میشود ولی بیشتر نوع سفید رنگ آن را بدین نام خوانند و رنگهای دیگر را غالبا بنام طرلان و قوش و باز نامند. این پرنده جزو شکاریان زرد چشم و اندامی بسیار شکیل و زیبا دارد. پنجه و منقارش پر قدرت و قوی است و چون به آسانی اهلی میشود جزو پرندگان شکاری مورد توجه شکارچیان است. محل زندگی شاهباز بیشتر در دشت های سیبری و قسمتهای شمالی چین و ترکستان است و در اواخر شهریور ماه مهاجرت کرده و دسته هایی از آن به کشور ما نیز وارد می شوند و اواسط اسفند ماه به موطن اصلی خود باز می گردند. محل استراحت و خوابگاه این پرنده بیشتر بر روی درختان متوسط القامه و شاخه های قوی و محکم است شهباز تیقون توغان طرلان باز فید
فرهنگ لغت هوشیار
موژان میش چشم: زن، نرگس سیا گونه ای از نرگس که میان آن به جای زردی سیاهی است، چشم سیاه گراینده به سرخی، نیاز مونث اشهل زن میش چشم زنی که چشمش سیاه مایل به کبود و سیاه باشد، توضیح در فارسی توجهی به تانیث آن ندارند، مونث اشهل زن میش چشم زنی که چشمش سیاه مایل به کبود و سیاه باشد، توضیح در فارسی توجهی به تانیث آن ندارند. زن میش چشم
فرهنگ لغت هوشیار
حاضر شاهد، عالم غیب و حاضر، یکی از اسما الحسنای خدا، کشته شده در راه خدا و دین جمع شهدا (ء)
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از آهنگهای موسیقی قدیم ایرانی و آن با زیر افکند و بزرگ مناسب است گوشه ای از شور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهنای
تصویر شهنای
سورنای سرنا شهنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهنا
تصویر مهنا
گوارا شده، با عافیت، خوشگوار و گوارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ههنا
تصویر ههنا
اینجا اینجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهنا
تصویر مهنا
((مُ هَ نّ))
گوارا، خوش آیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهناز
تصویر شهناز
((شَ))
یکی از آهنگ های موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهلا
تصویر شهلا
((شَ))
مؤنث اشهل، زنی که چشمش سیاه مایل به کبود و زیبا باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
((پَ))
فراخی، گشادی، عرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
عرض
فرهنگ واژه فارسی سره