جدول جو
جدول جو

معنی شهبا

شهبا
اشهب، سپاه گران و مسلح، سال سخت، خشک سال
تصویری از شهبا
تصویر شهبا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شهبا

شهبا

شهبا
گونه ای باز که به رنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفید فام دیده میشود ولی بیشتر نوع سفید رنگ آن را بدین نام خوانند و رنگهای دیگر را غالبا بنام طرلان و قوش و باز نامند. این پرنده جزو شکاریان زرد چشم و اندامی بسیار شکیل و زیبا دارد. پنجه و منقارش پر قدرت و قوی است و چون به آسانی اهلی میشود جزو پرندگان شکاری مورد توجه شکارچیان است. محل زندگی شاهباز بیشتر در دشت های سیبری و قسمتهای شمالی چین و ترکستان است و در اواخر شهریور ماه مهاجرت کرده و دسته هایی از آن به کشور ما نیز وارد می شوند و اواسط اسفند ماه به موطن اصلی خود باز می گردند. محل استراحت و خوابگاه این پرنده بیشتر بر روی درختان متوسط القامه و شاخه های قوی و محکم است شهباز تیقون توغان طرلان باز فید
فرهنگ لغت هوشیار

شهبا

شهبا
شَهْباء. مؤنث اَشْهَب به معنی خاکستری رنگ مایل به سیاهی. (ناظم الاطباء) ، مادیان سفید و سیاه که سفیدی آن غالب باشد بر سیاهی. (غیاث) :
با نور او چو خنجر حیدر شد
گلبن قوی چو دلدل شهبا شد.
ناصرخسرو.
کآن کوردل نیارد پذرفتن
پند سوار دلدل شهبا را.
ناصرخسرو.
به کمترین صلت از مجلس امیر عمید
خری بر آخر بندم چودلدل شهبا.
سوزنی.
نوروز برقع از رخ زیبا برافکند
برگستوان به دلدل شهبا برافکند.
خاقانی.
رجوع به شهباء شود.
- عنبر شهبا، عنبر اَشْهَب. عنبر دورنگ. عنبر آمیخته به سپیدی:
مرغک خطاف را عنبر بماند در گلو
چون به خوردن قصد سوی عنبر شهبا کند.
منوچهری.
، استر سرکش گازگیرندۀ لگدزن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شهلا

شهلا
چشم زیبا، چشم فریبنده، زن سیه چشم، دارای رنگ سیاه چون رنگ چشم میش، رنگ میشی، نوعی نرگس که حلقه وسط آنسرخ یا بنفش است
شهلا
فرهنگ نامهای ایرانی

شهبد

شهبد
شاه بزرگ، صاحب اختیار، شهبد (به ضم ب) مرکب از شه (شاه) + بد (صاحب، خداوند)
شهبد
فرهنگ نامهای ایرانی