جدول جو
جدول جو

معنی شهرگاه - جستجوی لغت در جدول جو

شهرگاه
(شَ)
ناحیۀ شهر. شهرجای:
ز یک میل کرد آفریدون نگاه
یکی کاخ دید اندر آن شهر گاه.
فردوسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهرزاد
تصویر شهرزاد
(پسرانه)
شهزاد، شاهزاده، زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهروان
تصویر شهروان
(پسرانه)
شهربان، نگهبان شهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرگان
تصویر شهرگان
(پسرانه)
شهری، اهل شهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
(پسرانه)
حاکم شهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرتاش
تصویر شهرتاش
(پسرانه)
شهر (فارسی) + تاش (ترکی) همسایه و همشهری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرداد
تصویر شهرداد
(پسرانه)
هدیه شهر، نام قدیم شهر اهواز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرناز
تصویر شهرناز
(دخترانه)
خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هرگاه
تصویر هرگاه
هروقت، هرزمان، (حرف، قید) اگر، چنانچه
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
مخفف شاهراه. جادۀعام و جادۀ وسیع بزرگ. (ناظم الاطباء) :
دگر گوشت که شهراه کلامست
دلت زو با معانی ّ تمامست.
ناصرخسرو.
شهراه مردمی است سبیل الرشاد تو
زآن مردمی تو کز ره نامردمی گمی.
سوزنی.
تا نبرّد تیغت اسماعیل را
تا کنی شهراه قعر نیل را.
(مثنوی).
رجوع به شاهراه شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی، این دهستان در جنوب شاهی و طول درۀ تالار واقع است و راه آهن شمال از وسط آن می گذرد، مرکز دهستان قصبۀ شیرگاه است و شمارۀ دیه های آن 20 است و مهمترین آنها عبارتند از: برنجستانک، کلیج خلیل، بورخیل، بشل، محصول عمده دهستان برنج و غلات و نیشکر و توتون و سیگار و شغل عمده اهالی زراعت و تهیۀ زغال چوب می باشد و زغال چوب اهالی شاهی بیشتر به وسیله سکنۀ این دهستان تهیه می گردد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام ایستگاه نوزدهم راه آهن شمال میان زیراب و شاهی در 314 هزارگزی تهران که در قصبۀ شیرگاه قرار دارد، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شهری. مقابل دهقان. ج، شهرگانان. (یادداشت مؤلف) : اما ایرانیان مخصوصاً کسانی که از خاندانهای اصیل دهقانان وشهرگانان و مرزبانان و آسواران عهد ساسانی بودند و نیاکان ایشان... (خاندان نوبختی عباس اقبال ص 67)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
محلی از طسوج ابرشتجان. (تاریخ قم ص 114)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شامگاه
تصویر شامگاه
آنگاه که روز به انجام کشد و شب آغاز شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشرگاه
تصویر حشرگاه
رستخیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرگاه
تصویر سیرگاه
محل تفرج جای گردش، تماشاگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهراه
تصویر شاهراه
راه عام و جاده بزرگ و وسیع، راه وسیع و عام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهرگاو
تصویر سهرگاو
گاو سرخ: (افریدون) اول خروج بر گاو نشست تا پادشاهی بر وی مقرر شد و دیگر نامها بر حکم آنک شبانی میکردند سپید گاو سیاه گاو و سهر گاو - یعنی سرخ گاو - و مانند این نهادند
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی است حاکی از ناله های فراق و شکایت از جور معشوق. فواصل درجات گام آنرا در صورتی که با پرده متغیر مخالف آن دستگاه در نظر بگیریم (درجه پنجم گامش را ربع پرده زیر کنیم) دارای دو دانگ مساوی است و چون تناسب فواصل درجاتش با درجات گام چهارگاه با تقریبی مساویست. لذا اغلب گوشه ها و تکه های معروف چهار گاه در سه گاه نواخته میشوند و آن عبارت است از: زابل حصار مخالف مغلوب مویه. گوشه و تکه هایی که مخصوص سه گاه است عبارتند از: شاه ختایی جغتایی تخت طاقدیس (صبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سورگاه
تصویر سورگاه
محل سور و مهمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقرگاه
تصویر سقرگاه
لاتینی تازی گشته پرند زر دوخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحرگاه
تصویر سحرگاه
زمان پیش از صبح، سحر
فرهنگ لغت هوشیار
جای تفرج گردشگاه جایی که شادمانی آورد جای کشت و گذارمانند باغ و مرغزار و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شستگاه
تصویر شستگاه
آبزن و ظرفی که در آن غسل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیگاه
تصویر تهیگاه
مابین شکم و پهلو را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرگاه
تصویر زیرگاه
کرسی و صندلی که بر آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارگاه
تصویر بارگاه
خیمه پادشاهان، بارگه، جائی که پادشاهان مردم را بحضور بپذیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهارگاه
تصویر بهارگاه
فصل بهار مقابل تابستانگاه پاییزگاه زمستانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
زمان قدیم، زمان دیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگاه
تصویر هرگاه
هر زمان، هر وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهراه
تصویر شهراه
مخفف شاهراه، جاده عام و وسیع و بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
مامور پلیس، پلیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شامگاه
تصویر شامگاه
غروب، آقشام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
مدت مدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهیگاه
تصویر تهیگاه
آفقه
فرهنگ واژه فارسی سره