آنکه چهره ای چون چهره شاه دارد، نام یکی از اعیان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی، نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
آنکه چهره ای چون چهره شاه دارد، نام یکی از اعیان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی، نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
ابن هزاراسف. از حمکرانان رویان و رستمدار سلسلۀ بادوسپان ملوک طبرستان معروف به گاوباره (510- 523 ه. ق.). رجوع به التدوین و حبیب السیر چ تهران ص 103 و سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 26، 145 شود
ابن هزاراسف. از حمکرانان رویان و رستمدار سلسلۀ بادوسپان ملوک طبرستان معروف به گاوباره (510- 523 هَ. ق.). رجوع به التدوین و حبیب السیر چ تهران ص 103 و سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 26، 145 شود
یکی از دهستانهای تابع طیبات مشهد است و نفوس آن در حدود 23046 تن است. قرای عمده دهستان عبارتند از گندم شاد با 822 تن سکنه و کردیان با 1021 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) قصبۀ مرکز بلوک بالاولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان. (یادداشت مؤلف)
یکی از دهستانهای تابع طیبات مشهد است و نفوس آن در حدود 23046 تن است. قرای عمده دهستان عبارتند از گندم شاد با 822 تن سکنه و کردیان با 1021 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) قصبۀ مرکز بلوک بالاولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان. (یادداشت مؤلف)
سورو. بندری است که راه کاروانی که از طارم به سمت جنوب بسوی ساحل دریا میرفت به این بندر منتهی میگردید، و آن در مقابل جزیره هرمز قرار دارد. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 314). رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 187 شود
سورو. بندری است که راه کاروانی که از طارم به سمت جنوب بسوی ساحل دریا میرفت به این بندر منتهی میگردید، و آن در مقابل جزیره هرمز قرار دارد. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 314). رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 187 شود
شهربانو زنی زیبا از کشور ماه آباد (= ماد) بود که شاه موبد شیفتۀ او گردید و از او درخواست که به ازدواج وی درآید و شهربانویش گرداند. شهرو بپاسخ گفت که مویش بسپیدی گرداییده و از او فرزندان آمده است و چون ’ویرو’ پسری دارد آنگاه شاه با او پیمان کرد که اگر دختری آورد او را به زنی به وی دهد. پس از چند سال شهرو دختری آورد که او را ’ویس’ نامید و به دایه سپرد و این دایه او را با خود به سرزمین خویش ’خوزان’ برد. دایه سرپرستی کودکی دیگر یعنی رامین برادر شاه موبد را نیز بعهده داشت. دو سال بعد رامین را به خراسان بازگرداندند و دایه به شهرو نامه نوشت که دیگر از عهدۀ هوسهای ’ویس’ برنمیآید. دختر زیبا از خوزان به همدان برده شد. مادرش چون او را بدید گفت پدرت خسروی و مادرت بانویی است و درایران جز ’ویرو’ کسی شایستۀ همسری تو نیست و بدین سان او را به شاه موبد دادند. (فرهنگ فارسی معین)
شهربانو زنی زیبا از کشور ماه آباد (= ماد) بود که شاه موبد شیفتۀ او گردید و از او درخواست که به ازدواج وی درآید و شهربانویش گرداند. شهرو بپاسخ گفت که مویش بسپیدی گرداییده و از او فرزندان آمده است و چون ’ویرو’ پسری دارد آنگاه شاه با او پیمان کرد که اگر دختری آورد او را به زنی به وی دهد. پس از چند سال شهرو دختری آورد که او را ’ویس’ نامید و به دایه سپرد و این دایه او را با خود به سرزمین خویش ’خوزان’ برد. دایه سرپرستی کودکی دیگر یعنی رامین برادر شاه موبد را نیز بعهده داشت. دو سال بعد رامین را به خراسان بازگرداندند و دایه به شهرو نامه نوشت که دیگر از عهدۀ هوسهای ’ویس’ برنمیآید. دختر زیبا از خوزان به همدان برده شد. مادرش چون او را بدید گفت پدرت خسروی و مادرت بانویی است و درایران جز ’ویرو’ کسی شایستۀ همسری تو نیست و بدین سان او را به شاه موبد دادند. (فرهنگ فارسی معین)