جدول جو
جدول جو

معنی شهرسازی - جستجوی لغت در جدول جو

شهرسازی
ساختن شهر، تعمیر و ایجاد خیابان ها، کوچه ها و ساختمان های عمومی
تصویری از شهرسازی
تصویر شهرسازی
فرهنگ فارسی عمید
شهرسازی
(شَ)
ساختن شهر. بنا کردن شهر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرسازی
تصویر زیرسازی
شفته ریزی، سنگ چینی و هموار ساختن قسمت های زیر جاده که بعد روی آن آسفالت یا شن ریزی شود
فرهنگ فارسی عمید
اداره ای تابع وزارت کشور که وظیفۀ آن حفظ امنیت شهر و تعقیب بزه کاران بوده، نظمیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
ریاکاری، حفظ کردن ظاهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهریاری
تصویر شهریاری
پادشاهی، فرمانروایی، سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارسازی
تصویر کارسازی
کارگشایی، تهیه و تدارک اسباب کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپرسازی
تصویر سپرسازی
شغل و عمل سپرساز، جایی که سپرهای اتومبیل را تعمیر کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
سازمانی که در هر شهر برای پاکیزه نگهداشتن کوچه ها، خیابان ها، مواظبت باغ های عمومی، روشنایی شهر، تقسیم آب و تعیین نرخ خواربار تشکیل می شود و زیر نظر انجمن شهر یا وزارت کشور قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهر سازی
تصویر شهر سازی
بنای شهر ساختن شهر، تعمیر خیابانهاو کوچه های عمومی شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهریاری
تصویر شهریاری
سلطنت پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
پاکیزه نگهداشتن خیابانها و پارکها و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
اداره ایست که وظیفه آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است نظمیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهر سازی
تصویر نهر سازی
تجن سازی جویسازی ساختن نهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارسازی
تصویر کارسازی
چاره جویی، مشکل گشایی، آمادگی، حیله گری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
وضع یا حالتی غیرواقعی، تظاهر، آراستن و خوب جلوه دادن ظاهر
فرهنگ فارسی معین
اداره ای که وظیفه آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است، نظمیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
عمل و شغل شهردار، اداره ای از توابع وزارت کشور که در هر شهر برای پاکیزه نگاه داشتن خیابان ها و کوچه ها و پارک ها و تأمین روشنایی و تقسیم آب و احداث پارک ها و خیابان ها تحت نظر انجمن شهرو شهردار به اجرای وظیفه خود می پردازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهرگانی
تصویر شهرگانی
تمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارسازی
تصویر کارسازی
آکتیویشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خارسازی
تصویر خارسازی
اهانت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهربانی
تصویر شهربانی
پلیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهری سازی
تصویر شهری سازی
Urbanization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
Municipality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
Pretense
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
Gemeinde
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
удавання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
муніципалітет
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهری سازی
تصویر شهری سازی
урбанізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
муниципалитет
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهری سازی
تصویر شهری سازی
Urbanisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
Vorwand
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ظاهرسازی
تصویر ظاهرسازی
притворство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهری سازی
تصویر شهری سازی
урбанизация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهری سازی
تصویر شهری سازی
urbanizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی