جدول جو
جدول جو

معنی شهدی - جستجوی لغت در جدول جو

شهدی
(شَ)
منسوب به شهد. رجوع به شهد شود
لغت نامه دهخدا
شهدی
(شَ)
او را دیوانی است بفارسی 4 هزار بیت و گویا تاریخ آل عثمان است که به وزن شاهنامه بنام سلطان محمدخان کرده است. (از کشف الظنون) (از دائره المعارف بستانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادی
تصویر شادی
(دخترانه)
شادمانی، خوشحالی، شور شادان، شادمان، خوشحال، شادمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهدی
تصویر مهدی
(پسرانه)
هدایت شده، نام امام دوازدهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادی
تصویر شادی
شادمانی، خوشحالی، خوش دلی، جشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشهدی
تصویر مشهدی
از مردم مشهد، مربوط به مشهد، برای مثال خربزۀ مشهدی، تهیه شده در مشهد، ویژگی کسی که به زیارت مرقد امام رضا (در مشهد) رفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدی
تصویر تهدی
راه یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهدی
تصویر مهدی
نام قائم مقام منتظر در نزد شیعیان، کسی که خداوند او را به سوی حق هدایت نموده، هدایت شده، ارشاد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته شده در راه خدا، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهدا
تصویر شهدا
شهیدها، کشته شدگان در راه خدا، جمع واژۀ شهید
فرهنگ فارسی عمید
(مَ هََ)
تیره ای از ایل بویراحمدی کوه کیلویۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
لغت نامه دهخدا
(مَ هََ)
منسوب به شهر مقدس مشهد، لقب کسی که مزار امام ثامن، علیه الصلوهوالسلام را زیارت کرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ دی یَ)
تأنیث شهدی. (یادداشت مؤلف).
- قروح شهدیه، قروح خبیثه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مهدی در فارسی: رهنموده رهشناس، از نام های تازی بر مردان، هوشیدر سوشیانس: سوشیانت رهنمود یا پیامبری که در واپسین زمان پدید خواهد آمد رهنمود دوازدهم (عج) ارمغان آورده هدایت شده ارشاد گردیده، نامی است از نامهای مردان. هدیه داده شده هدیه آورده
فرهنگ لغت هوشیار
ورنی، گایخواه منسوب به شهوت. یا قوه شهوی (شهویه)، آنست که قوه باعثه را به جانب امر مطبوع و لذیذی بر انگیزد، میل به جماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته در راه خدا، بشهادت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
حاضر شاهد، عالم غیب و حاضر، یکی از اسما الحسنای خدا، کشته شده در راه خدا و دین جمع شهدا (ء)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهده
تصویر شهده
گری از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهری
تصویر شهری
ساکن شهر، شهر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهدی
تصویر شاهدی
حسن، زیبائی، شاهد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدی
تصویر تهدی
راه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهدی
تصویر اهدی
راهدان تر راهبرتر رهدان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهدی
تصویر زهدی
منسوب به زهد
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به مشهد: از مردم مشهد، کسی که بزیارت مشهد مقدس رفته (ولو یک بار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادی
تصویر شادی
میمون، خوشحالی، خوشنودی، خوشدلی، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهدی
تصویر مهدی
((مُ دا))
هدیه داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهدی
تصویر مهدی
((مَ یّ))
هدایت شده، ارشاد شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهدی
تصویر تهدی
((تَ هَ دّ))
راه یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهوی
تصویر شهوی
((شَ هَ))
منسوب به شهوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهید
تصویر شهید
((شَ))
کشته شده در راه خدا و دین و وطن، مفرد شهدا
شهید کسی بودن: سخت شیفته کسی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشهدی
تصویر مشهدی
مردم مشهد، کسی که به زیارت مشهد مقدس رفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهید
تصویر شهید
جانباخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شادی
تصویر شادی
Jolliness, Jubilance, Jubilation, Blissfulness, Elation, Exultation, Merriment, Merriness, Mirth, Sappiness, Joy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهودی
تصویر شهودی
Intuitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهری
تصویر شهری
Municipal
دیکشنری فارسی به انگلیسی