جدول جو
جدول جو

معنی شنونده - جستجوی لغت در جدول جو

شنونده
ویژگی کسی که صدایی یا سخنی را می شنود، گوش دهنده
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
فرهنگ فارسی عمید
شنونده
(شَ / شِ نَ وَ دَ / دِ)
آنکه بشنود. (آنندراج). نیوشنده. مستمع. سامع. کسی که گوش میدهد. (از ناظم الاطباء). آنکه چیزی را بشنود: خداوند (مسعود) بزرگ و نفیس است... ولیکن بس سخن شنونده است و هر کس زهرۀ آن دارد که نه به اندازه و پایگاه خویش با وی سخن گوید. (تاریخ بیهقی). حلیم و کریم ولیکن بس شنونده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 81).
هرجا که یکی قصیده خواندی
هوش شنونده خیره ماندی.
نظامی.
- حاسّت (حس ّ) شنونده، سامعه. شنوائی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شنوائی شود.
- امثال:
شنونده باید عاقل باشد
لغت نامه دهخدا
شنونده
مستمع، سامع، کسی که گوش میدهد
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
فرهنگ لغت هوشیار
شنونده
مخاطب
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
فرهنگ واژه فارسی سره
شنونده
سامع، سمیع، شنوا، مخاطب، مستمع، نیوشنده
متضاد: گوینده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شنونده
المستمع
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به عربی
شنونده
Listener
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شنونده
auditeur
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شنونده
слушатель
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به روسی
شنونده
Zuhörer
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به آلمانی
شنونده
слухач
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شنونده
słuchacz
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به لهستانی
شنونده
听众
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به چینی
شنونده
ouvinte
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شنونده
ascoltatore
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شنونده
سننے والا
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به اردو
شنونده
luisteraar
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به هلندی
شنونده
শ্রোতা
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به بنگالی
شنونده
ผู้ฟัง
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به تایلندی
شنونده
msikilizaji
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شنونده
dinleyici
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شنونده
聴衆
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شنونده
oyente
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شنونده
청취자
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به کره ای
شنونده
pendengar
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شنونده
श्रोता
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به هندی
شنونده
מאזין
تصویری از شنونده
تصویر شنونده
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شونده
تصویر شونده
انجام یابنده، هستی یابنده، رونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نونده
تصویر نونده
لرزنده، جنبنده، کنایه از تیزفهم، برای مثال هیچ مبین سوی او به چشم حقارت / زان که یکی جلد گربز است و نونده (یوسف عروضی - شاعران بی دیوان - ۳۵۰ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیونده
تصویر شیونده
آمیخته شونده، لرزنده
فرهنگ فارسی عمید
(شی وَ دَ / دِ)
مخلوطگشته، لرزان شده، برهم زده شده. (ناظم الاطباء) ، برهم زننده. آمیزنده، لرزنده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شونده
تصویر شونده
انجام گردنده، هستی یابنده، رونده مقابل آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنونده
تصویر غنونده
خوابنده، آرمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیونده
تصویر شیونده
بر هم زننده آمیزنده، لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیونده
تصویر شیونده
((وَ دَ یا دِ))
برهم زننده، آمیزنده، لرزنده
فرهنگ فارسی معین