جدول جو
جدول جو

معنی شنقیطی - جستجوی لغت در جدول جو

شنقیطی
(شِ)
محمد بن محمود بن احمد بن محمد بن التلامید الترکزی الشنقیطی. از مشاهیر ادباء و لغویین و علمای انساب بود ولی در نحو ضعیف بوده است. پس از تحصیلات اولیه در بلاد خود به مشرق سفر نمود و در شهرهای مکه و مدینه و مصر در هر کدام مدتی اقامت و به اسلامبول نیز مسافرتی کرد و در هر یک از این بلاد از بس از خود مغرور بود در مجالس و محافل فضلا و علمای آن بلاد را علناً و جهاراً تحقیر می نمود و ایشان را نسبت به غلط و خبط و اشتباه میداد و آنها را با خود دشمن جانی می نمود و در مدینه در نتیجۀ اینگونه رفتارهای او بالاخره او را از آنجا بیرون کردند.
در حواشی او بر المخصص ابن سیده که در تحت نظر او در سال 1316- 1321 ه. ق. در هفده جلد در بولاق به طبع رسیده صاحب ترجمه عقاید بسیار غریبی از خود در بعضی از مسائل نحوی و لغوی اظهار نموده است که باعث انتقاد و حملۀ شدید علمااز هر طرف نسبت به او شده است، مثلاً ادعا کرده است که کلمه ’عمر’ که به اجماع نحاه غیرمنصرف است هیچ وقت غیرمنصرف استعمال نشده است و در آن جز علمیّت سبب دیگری برای منع صرف موجود نیست و اینکه نحویین گفته اند که عدل سبب دیگر منع صرف آن است بکلی ادعای باطلی است و بزعم او از دوازده قرن پیش تاکنون تمام نحاه در این باب به خطا رفته اند و اول ایشان سیبویه بوده است و اینکه او یعنی سیبویه ادعا کرده که وی ازعرب این کلمه را غیرمنصرف سماع نموده خطای صرف است و سایر نحاه در طول این دوازده قرن همه در این اشتباه کورکورانه از سیبویه تقلید کرده اند و هیچ کس جز خود او تاکنون ملتفت این اشتباه نشده است. شیخ احمد امین شنقیطی در کتاب الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط پس از حملۀ شدید بر او و ابطال این عقیدۀ واهی او محض نقض صریح این ادعای فاسد چند بیت از قدمای شعراء عرب را که در آن عمر واضحاً غیرمنصرف استعمال شده به استشهاد آورده است، از جمله این بیت مشهور کمیت بن زید اسدی را که با چند بیت دیگر به همین وزن و روی ّ در آخر قصاید هاشمیات او که در سال 1321 هجری قمری در مصر چاپ شده است مذکور است:
اهوی علیاً امیرالمؤمنین و لا
ارضی بسب ابی بکر و لا عمرا
و لااقول و ان لم یعطیا فدکا
بنت النبی و لا میراثه کفرا
الله یعلم ماذا یأتیان به
یوم القیامه من عذر اذا اعتذرا.
که چنانکه ملاحظه میشود همه قوافی این ابیات منصوب است، و نیز چندین بیت دیگر از ذوالرمه و فرزدق بعینه از همین قبیل یعنی با قوافی منصوب که در همه آنها کلمه عمر که در حال جر است به صورت ’عمرا’ منصوباً استعمال شده ذکر کرده است.
در همان کتاب یعنی الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط گوید که سلطان عبدالحمید وقتی خواست که از نسخ عربی که فعلاً در اسپانی موجود است ولی در اسلامبول وجود ندارد صورتی بدست آورد، یکی از رجال مملکت او به او پیشنهاد کرد که محمد محمود شنقیطی صاحب ترجمه را برای این کار به اسپانی بفرستد، سلطان به او پیغام داد که برای سفر به اسپانی خود را مهیا سازد. او این تقاضای سلطان را قبول کرد مشروط به چند شرط، یکی آنکه متولی موقوفات شنقیطی ها را در مدینه معزول نماید و دیگر آنکه در این سفر یک طباخ و یک مؤذن همراه او نماید و دیگر آنکه پس از مراجعت حق الزحمۀ او را به او بپردازند. سلطان تمام این شروط را پذیرفت و بخرج خود او را به اسپانی فرستاد. شنقیطی به اسپانی رفته از نسخ عربی که در اسلامبول یافت نمی شد فهرستی برداشت و مراجعت نمود. سلطان آن فهرست را از او تقاضا نمود، شنقیطی گفت: تا حق زحمات من به من نرسد آن را نمیدهم. سلطان گفت البته حق الزحمۀ تو بزودی به تو خواهد رسید، ولی او از تسلیم آن فهرست قبل از دریافت حق الزحمۀ خود امتناع نمود. سلطان متغیر شد و گفت هیچ احتیاجی به آن فهرست نداریم و بدین طریق تمام زحمات او از این مسافرت هدررفت و هیچ نتیجه و فایده ای بر این عمل او مترتب نشدنه برای خود او و نه برای سایرین. بالاخره شنقیطی به مرحوم شیخ محمد عبده معروف مفتی دیار مصر پیوست و او برای شنقیطی ماهی پنج لیرۀ مصری از عایدات اوقاف برقرار نمود و تا آخر عمر کدورتی مابین ایشان روی نداد. شنقیطی در سال 1322 هجری قمری / 1904 میلادی وفات یافت (در مصر به ظن قریب به یقین). (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلۀ یادگار سال 5 شمارۀ 3). و نیزرجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 65، 18 و معجم المطبوعات ج 2 ستون 1149 و اعلام زرکلی ج 3 ص 987 و فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
ناحیه ای است وسیع در جنوب بلاد مغرب (مملکت مراکش) و واقع است در مشرق سنگال فرانسه در افریقای غربی و به این جهت بعضی ناحیۀ شنقیط را جزو بلاد مراکش می شمارند و بعضی دیگر جزو بلاد سودان و عجب است که از این ناحیۀ دوردست پرت افتادۀ افریقای غربی و مجاور سنگال از چندین قرن به این طرف اینهمه ادباء مبرز فحل عریق در عربیت و نحو و لغت و حدیث و شعر و غیره و نیز بعضی شعراء فصیح برخاسته اند. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلۀ یادگار سال 5 شمارۀ 3). و رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
(نُ قَ)
منسوب به نقطه. رجوع به نقط و نقطه شود.
- ملانقطی. رجوع به همین مدخل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
بندۀ آزادکرده. (منتهی الارب). مولی المولی. (اقرب الموارد). بنده ای که شخص آزادشده آزاد کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
سبوی سفالین یا هر آوند سفالین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ طی ی)
غبار بالارفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
محمد (سیدمیر...) بن محمد لوحی حسینی موسوی سبزواری اصفهانی، ملقب به مطهر و معروف به نقیبی. از علمای امامیۀ قرن یازدهم است. او راست: کفایهالمهتدی فی احوال المهدی. رجوع به ریحانه الادب ج 4 ص 233 و الذریعه ج 1 ص 421 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب به لقیط، که نام جدی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(لُقْ قَ طا)
جوینده خبر را تا سخن چینی نماید. یقال: انه لقّیطی ̍ خلّیطی ̍، ای ملتقط الاخبار لینم بها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شُ قَ)
ابوبکر احمد بن حسن شقیری بغدادی. از محدثان است و از احمد بن عبید روایت کرد و ابوبکر بن شاذان و جز وی از او روایت دارند. مرگ وی بسال 317 هجری قمری بود. (از لباب الانساب). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(شُ قَ)
منسوب است به شقیر که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابوالحسن علی بن حسن بن شقیق عبدی شقیقی. از یاران ابن المبارک و راوی کتب وی و هم چنین از محدثان بود و از ابن عیینه و ابوبکر بن عیاش و جز آن دو روایت کرد و احمد بن حنبل و ابن معین و جز آنان از او روایت دارند. وی بسال 215 هجری قمری در مرو درگذشت. (از لباب الانساب). محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
ابوالحواری نریغ شقیقی مولی عبدالله بن شقیق. از انس بن مالک روایت دارد و منهال بن بحر قشیری از او روایت کرده است. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
منسوب است به شقیق که انتساب اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خجک زدن حرف را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نقطه گذاری و نقطه زدن حرف را، به مداد و زعفران خجک آمیخته زدن جامه را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِصی ی)
واحد شناقصه که نوعی از لشکر است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شناقصه شود
لغت نامه دهخدا
(غُ)
غنقلی. بمعنی شلغم است. (دزی ج 2 ص 229). غنقیلی به لغت رومی شلغم برادر چغندر را گویند. (برهان قاطع). رجوع به غنقلی شود
لغت نامه دهخدا
(قُنْ نَ)
محمد بن حسین بن خالد بغدادی مکنی به ابوالحسن. از محدثان است. وی از ابراهیم بن سعید جوهری و یعقوب دورقی روایت شنید و از او خواهرزادۀ وی عیسی بن حامد رخجی و ابوعلی صواف روایت دارند. او مردی ثقه بود و بسال 304 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب) (منتهی الارب). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(قُنْ نَ)
نسبت است به قنبیط و فروش آن. گروهی از محدثان به این نام مشهورند. (از لباب الانساب). رجوع به قنبیط شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
شیخ محمد امین. از مشاهیر ادباء شنقیط است ولی در مصر ساکن بود و او را مؤلفات مفید است از جمله شرح معلقات عشر، و ’الدرر اللوامع’ در شرح شواهد ’همعالهوامع’ در نحو تألیف سیوطی و ’الدرر فی منع صرف عمر’ که رساله ای است بر رد همشهری آتی الذکر خود محمود شنقیطی که ادعا می کرده که عمر همیشه منصرف است و غیرمنصرف هرگز نیامده و کتاب نفیس الوسیط فی تراجم ادباء شنقیط که کتاب بسیار مفیدی است و بعضی تألیفات دیگر که اسامی آنها در معجم المطبوعات العربیه آمده است. صاحب ترجمه در مدت عمر کوتاه خود دامن همت بر کمر زده جداً متصدی ردو ابطال عقاید واهیۀ همشهری خود محمد محمود شنقیطی که شرح احوال او بلافاصله بعد از این خواهد آمد و تصحیح اغلاط قبیح فاحش نحوی لغوی گردید و به نحوی از عهدۀ این کار برآمد. وفات صاحب ترجمه در صبح روز چهارشنبه هجدهم ماه رمضان 1331 هجری قمری مطابق بیستم ماه اوت روی داد (ظاهراً در مصر) و سن او در وقت وفات درحدود چهل ودو سال بود. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلۀ یادگار سال 5 شمارۀ 3). و رجوع به اعلام زرکلی و معجم المطبوعات و فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنقیط
تصویر تنقیط
پنده گذاری دیل گذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقیط
تصویر شقیط
کوزه آوند سفالین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیطی
تصویر قیطی
گرمازارد بچه تابستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنقیلی
تصویر غنقیلی
شلغم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیط
تصویر تنقیط
((تَ))
حروف را نقطه دار کردن
فرهنگ فارسی معین
قضاوتگر، انتقادی
دیکشنری اردو به فارسی