جدول جو
جدول جو

معنی شنفتنی - جستجوی لغت در جدول جو

شنفتنی
(شِ نُ تَ)
آنچه سزاوارشنیدن است. آنچه توان او را شنید. که توانش شنید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنیدنی
تصویر شنیدنی
درخور شنیدن، شایستۀ شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنفتن
تصویر شنفتن
شنیدن، درک کردن صدا به وسیلۀ قوۀ شنوایی، گوش دادن، درک کردن بوی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکفتگی
تصویر شکفتگی
شکفته بودن، حالت شکفتن و باز شدن غنچه، کنایه از خنده و خوش دلی و شادمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
عاشقی، دلباختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافتنی
تصویر بافتنی
درخور بافتن، لباسی که بافته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(نَ شِ نُ تَ / نَ نُتَ)
ناشنیدنی. نشنیدنی. مقابل شنفتنی
لغت نامه دهخدا
(مُ را کَ دَ)
شنیدن. سماع. (برهان). شنودن و شنیدن. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). شنیدن. (جهانگیری) (غیاث اللغات). اصغا کردن. اصاغه. استماع کردن. (یادداشت مؤلف). ادراک کردن آواز بتوسط گوش. (فرهنگ نظام) :
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است.
حافظ.
همچنان آن صورت زیبا که گفت
که منم مقصود دل زو که شنفت.
شاه داعی شیرازی (از جهانگیری).
- حرف شنفتن، حرف پذیرفتن. شنوایی داشتن. فرمانبردار بودن.
، بو کردن. (انجمن آرا) (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(شِ نُ تَ)
نشنفتنی. نشنیدنی. ناشنیدنی. که قابل شنفتن نیست. که شنفتنی نیست
لغت نامه دهخدا
(شِ کُ تَ)
قابل شکفتن. شایستۀ شکفته شدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکفتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بافتنی
تصویر بافتنی
هر چیز لایق بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هماهنگی، نوا همنوایی، دستگاه زبانزد در خنیا قطعه موسیقی که برای اجرا به وسیله ادات کنسرتی ساخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفنتری
تصویر شفنتری
پراکنده پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنافتن
تصویر شنافتن
شنیدن و گوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنیدنی
تصویر شنیدنی
لایق شنیدن قابل شنیدن شنودنی: اخبار شنیدنی داستان شنیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنودنی
تصویر شنودنی
لایق شنیدن قابل شنیدن شنودنی: اخبار شنیدنی داستان شنیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکفتگی
تصویر شکفتگی
حالت شکفتن و باز شدن غنچه، واشدگی لبان در حالت تبسم، انبساط خاطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
عاشقی دلباختگی، آشفتگی، حیرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنفتن
تصویر شنفتن
شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
لایق نشستن، شایسته جلوس در مجلس و بارگاه مقابل ایستادنی: و آن شصت مرد عیار پیشه هرکه نشستنی بود بنشستند و هرکه ایستادنی بود با یستادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
((تَ یا تِ))
دلباختگی، عاشقی، آشفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنفونی
تصویر سنفونی
آهنگی که برای ارکستر کامل ساخته شود، سمفونی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شنفتن
تصویر شنفتن
((ش نُ تَ))
شنیدن، بوی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
جلب توجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
Infatuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
engouement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
увлечение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
Verliebtheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
захоплення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
zauroczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
paixão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
infatuazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
enamoramiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
verliefdheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
मोहितता
دیکشنری فارسی به هندی