جدول جو
جدول جو

معنی شملتین - جستجوی لغت در جدول جو

شملتین
(شَ لَ تَ)
به صیغۀ تثنیه، دو شمله. رجوع به شمله شود، لباس دولا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلتین
تصویر آلتین
(دخترانه)
آلتنای، زر، طلای ناب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شملید
تصویر شملید
شنبلیله، گیاهی علفی و یک ساله، با شاخه های نازک و گل های زرد که به عنوان سبزی خوراکی و معمولاً به صورت پخته مصرف می شود، شنبلید، شلمیز، حلبة
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میتین
تصویر میتین
تیشه یا میله که با آن سنگ می تراشند، کلنگ، برای مثال به تندی چنان اوفتد بر برم / که میتین فرهاد بر بیستون (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هماتین
تصویر هماتین
رنگ دانۀ محتوی آهن که از تجزیۀ هموگلوبین به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولتین
تصویر دولتین
تثنیۀ دولت، دو دولت
فرهنگ فارسی عمید
(قِ لَ تَ)
تثنیۀ قبله. دو قبله. مکۀ معظمه و بیت المقدس. (آنندراج) ، مسجدالحرام و مسجد اقصی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَتْ تین)
نام سورۀ 95از سوره های قرآن مشتمل بر هشت آیه است و در مکه نازل شده و با این آیت آغاز میشود: والتین و الزیتون
لغت نامه دهخدا
(لی لِ)
دهی از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 18هزارگزی جنوب دیلم، کنار راه ساحلی دیلم به ریگ. جلگه، گرمسیر، مرطوب و مالاریائی. دارای 350تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت است. بدانجا دبستان و گارد مسلح گمرک باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). سه فرسخ کمتر میانۀ شمال و مغرب احمدحسین است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(مِلْ لَ تَ)
در مآخذ اروپائی، شهرت طورغود علی پاشا دریازن ترک. از 1553 میلادی بین دریازنانی که در دریای اژه به کشتی های ونیزی دستبرد می زدند، شهرت یافت. جنووائی ها در 1540 دستگیرش کردند، ولی خیرالدین بارباروسا او را بازخرید و دراگوت چندی در خدمت او بود، سپس مهدیه را و پس از تصرف آن (1550 میلادی) بدست اسپانیاییها جربه را مرکز فعالیت خود قرار داد. در 1551 میلادی که آدوریا، جربه را محاصره نمود، دراگوت بحیله فرار کرد، سپس بخدمت دربار عثمانی پیوست و در فتح طرابلس (1551م.) شرکت داشت و در 1556 بحکومت آن رسید و در 60- 1551 متناوباً به سواحل و جزایر ایتالیا و آفریقای شمالی دستبرد میزد و در 1560 در جربه، ناوگان ایتالیارا مغلوب نمود. سرانجام در محاصرۀ مالت با گلولۀ توپ کشته شد (1565 میلادی). (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(شُ مَ)
شهری به اندلس از ناحیۀ جیان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ مَ تَ)
کلمتان. (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمتان شود.
- کلمتی الشهاده، کلمه لااله الااﷲ و کلمه محمد رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه. آب آن از شهرچای و چشمه. محصول عمده آنجا غلات، توتون و حبوبات. صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ /دُو لَ تَ)
دو دولت و دو مملکت. (ناظم الاطباء). تثنیۀ دولت، دولتین متعاهدین. دولتین ایران و پاکستان. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به دولت شود
لغت نامه دهخدا
(لی یی)
فرقۀ مغتسله. پیروان شیلی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ)
ماده ای است بشکل فلسهای قهوه ای رنگ که آنرا از ریشه اپیکا بدست آرند. طعمش تلخ است و در آب گرم زود حل میشود و در 50 درجه حرارت ذوب میگردد. قی آور است و بر ضد اسهال بکار میرود. (از فرهنگ فارسی معین) (گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 257) ، برآمدن آفتاب از کسوف و روشن شدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ظاهر و آشکار شدن خورشید از کسوف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تمتین و تمتان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مفرد کلمه شود. جمع واژۀ تمتان و تمتین، به معنی رشتۀ خیمه. (از آنن__-دراج)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ تَ نِ)
آن دو مؤنث که. (ترجمان علامۀ تهذیب عادل). تثنیۀ التی در حال نصب و جر. آن دو زن که. رجوع به التی و الذی شود
لغت نامه دهخدا
در مثنوی به معنی نکال الاخره و الاولی است شکنجه های افدم و فراتم واژه علتین در چمراس (آیه) 25 سیمناد (سوره) (نازعات) آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولتین
تصویر دولتین
جمع دوله، دو کشور تثنیه دولت دو دولت: دولتین ایران و پاکستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میتین
تصویر میتین
کلنگ و میله آهنین که سنگ تراشان بدان سنگ کنند و تراشند
فرهنگ لغت هوشیار
ملتئم توضیح در نسخه آ از المعجم شمس قیس (قرن 8- 7 ه) کلمه بصورت فوق آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتین
تصویر مرتین
دوباره، دو دفعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کملین
تصویر کملین
این واژه که رمن (کمل) است در تازی نیامده بزرگان برجستگان جمع کمل
فرهنگ لغت هوشیار
دوخم که برابر با یک هزار و دو سد (رطل عراقی) درآن آب بگنجد این اندازه ظب بارواداشت (شافعی) پلیدنمی گردد تثنیه قله دو تیغ (کوه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اللتین
تصویر اللتین
آن دو مونث که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمتان
تصویر شمتان
سرزنشگر سر کوفت زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماتی
تصویر شماتی
تک ندارد سر شکستگان سر کوفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ایست بشکل فلسهای قهوه یی رنگ که آنرا از ریشه اپیکا بدست آرند. طعمش تلخ است و در آب گرم زود حل میشود و در 50 درجه حرارت ذوب میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماتین
تصویر تماتین
جمع تمتان تمتین، رشته های تاژ (خیمه) رسن های چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبلتین
تصویر قبلتین
دو قبله، مکه معظمه و بیت المقدس
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خوناهن ماده قرمزرنگ آهن دارموجود در گلبولهای قرمزخون که باترکیب یک ماده پروتیدی موسوم به گلوبین هموگلوبین رامیسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفتین
تصویر شفتین
تثنیه شفه: دو لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماتیک
تصویر شماتیک
((ش))
دارای طرح کلی، مربوط به شما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میتین
تصویر میتین
((اِ))
کلنگ، تیشه یا میلی که با آن سنگ را بتراشند
فرهنگ فارسی معین