جدول جو
جدول جو

معنی میتین

میتین((اِ))
کلنگ، تیشه یا میلی که با آن سنگ را بتراشند
تصویری از میتین
تصویر میتین
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با میتین

میتین

میتین
تیشه یا میله که با آن سنگ می تراشند، کلنگ، برای مِثال به تندی چنان اوفتد بر برم / که میتین فرهاد بر بیستون (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
میتین
فرهنگ فارسی عمید

میتین

میتین
کلنگ و میله آهنین که سنگ تراشان بدان سنگ کنند و تراشند
میتین
فرهنگ لغت هوشیار

میتین

میتین
کلنگ و میلۀ آهنین که سنگ تراشان بدان سنگ کنند و تراشند، (ناظم الاطباء)، تبری یا کلنگی بود که بدان کوه و زمین کنند، (لغت فرس اسدی)، کلنگ و تیشه را گویند که بدان زمین کنند، کلنگ و میلۀآهنین که سنگتراشان بدان سنگ تراشند، (یادداشت مؤلف)، کلنگی باشد که بدان کوه کنند، (فرهنگ اوبهی)، کلنگ و میل آهنی که سنگ تراشان بدان سنگ تراشند و بشکافند و بکنند، (برهان)، دیلم، دستک، برطیل، مته، اسکنه، یعنی تیر نازکی از آهن به ستبری سه یا چهار انگشت بر هم نهاده که بدان دیوار و زمین سوراخ کنند و سنگ سنبند، (یادداشت مؤلف)، میلی است آهنین که سنگتراشان بدان سنگ تراشند و سوراخ کنند و به هندی آن را سابل خوانند، (آنندراج) (از انجمن آرا)، میل آهنی باشد که سنگ تراشان بدان سنگ را تراشند، (فرهنگ جهانگیری)، میخی است آهنی که بدان در سنگ شکاف اندازند، (غیاث)، مِنقَر، مقراع، صاقور، نصل، میتین دسته برآمده، (منتهی الارب)، ملطاس، ملطیس، میتین سطبر وبزرگ که بدان سنگ شکنند، (منتهی الارب) :
به تندی چنان اوفتد بر برم
که میتین فرهاد بر بیستون،
آغاجی،
ببردند میتین و مردان کار
وزان کوه ببرید صد جویبار،
فردوسی،
به آرزوی کف راد او ز کان گهر
گهر برآید بی کوهکان و بی میتین،
فرخی،
چندانکه به شمشیر تو بدخواه فکندی
فرهاد مگر که نفکنده ست به میتین،
فرخی،
کسی که افکند از کان که به میتین سیم
مکن برو بر بخشایش و مباش رحیم،
عسجدی،
گر گوهر سخنت همی باید
از دین چراغ کن ز خردمیتین،
ناصرخسرو،
پند میتین و دل نادان چون سنگست
بر دل سنگین ای خواجه سزد میتین،
ناصرخسرو،
بر سنگی نشسته و سنگی دیگر در پیش نهاد و به میتین فرو میکرد، (اسرارالتوحید ص 310)،
ساخت میتین وتیغ صبح و بدان
چشمۀ مهر از آسمان بگشاد،
اثیر اخسیکتی،
چون تو گهری ز کان جانی
جان به که کنم نه کان به میتین،
عطار،
عدل تو ستم کشان کان را
فریاد رسد ز جور میتین،
سیف اسفرنگی،
هر چند تو سنگ را به میتین می کاوی و گل ... پاک می کنی ولی خاصیت آب از بالا به نشیب رفتن است، (معارف بهأولد)،
سینه ام بازشکافید به میتین چون سنگ
کان جگر گوشۀ یاقوت ز معدن گم شد،
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا

میتینگ

میتینگ
تجمع گروهی برای بحث و مذاکره دربارۀ مسائل اجتماعی یا سیاسی
میتینگ
فرهنگ فارسی عمید

میتینگ

میتینگ
گردآمدن دسته ها از مردم برای ابراز نظری، هنگامه، تظاهرات
میتینگ
فرهنگ لغت هوشیار