زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
نام جایی است در شعر هذیل. ابوقلابۀ هذلی گوید: رب هامه تبکی علیک کریمه بألوذ او بمجامعالاضجان و اخ یوازن ما جنیت بقوه و اذا غویت الغی لایلحان. (از معجم البلدان)
نام جایی است در شعر هذیل. ابوقلابۀ هذلی گوید: رُب ْهامه تبکی علیک کریمه بألوذ او بمجامعالاضجان و اخ یوازن ما جنیت بقوه و اذا غویت الغی لایلحان. (از معجم البلدان)
در عربی چاروایی را گویند که گرسنه و لاغر باشد و بعضی چاروای فربه را گفته اند و بعضی چاروایی را گویند که نه فربه و نه لاغر باشد. (از فرهنگ جهانگیری) (برهان)
در عربی چاروایی را گویند که گرسنه و لاغر باشد و بعضی چاروای فربه را گفته اند و بعضی چاروایی را گویند که نه فربه و نه لاغر باشد. (از فرهنگ جهانگیری) (برهان)
نام دلیری بوده از بزرگان ارمنستان که در ف تنه چنگیزی خروج کرده و با ایوانی نام از اهل آن ولایت معاهده کرده که با سپاه بسیار به آذربایجان آمده بعد از تسخیر ایران ملت اسلام را برانداخته کیش حضرت مسیح را رواج دهند و چون وی به مرند رسیدسلطان جلال الدین خوارزمشاه که از هند بازگشته بود باسی هزار کس متوجه گرجستان شد و در کز به ایشان رسید و لشکر ایشان را شکست داد و شلوه و ایوانی را اسیر کرد و آن کافری عظیم الجثه و قوی هیکل بود و گفته بود صاحب ذوالفقار کجاست تا ضرب تیغ آتشبار مرا بیند. چون خبث عقیدۀ او بر سلطان روشن گشت به ضرب شمشیری که در دست داشت شلوه را به دو نیم کرد و ایوانی را نیز بکشت و بر گرجستان مظفر شد. (انجمن آرا) (آنندراج)
نام دلیری بوده از بزرگان ارمنستان که در ف تنه چنگیزی خروج کرده و با ایوانی نام از اهل آن ولایت معاهده کرده که با سپاه بسیار به آذربایجان آمده بعد از تسخیر ایران ملت اسلام را برانداخته کیش حضرت مسیح را رواج دهند و چون وی به مرند رسیدسلطان جلال الدین خوارزمشاه که از هند بازگشته بود باسی هزار کس متوجه گرجستان شد و در کز به ایشان رسید و لشکر ایشان را شکست داد و شلوه و ایوانی را اسیر کرد و آن کافری عظیم الجثه و قوی هیکل بود و گفته بود صاحب ذوالفقار کجاست تا ضرب تیغ آتشبار مرا بیند. چون خبث عقیدۀ او بر سلطان روشن گشت به ضرب شمشیری که در دست داشت شلوه را به دو نیم کرد و ایوانی را نیز بکشت و بر گرجستان مظفر شد. (انجمن آرا) (آنندراج)
دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل. سکنۀ آن 242 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و حبوب. در دو محل به فاصله دوهزارگز بنام شلوۀ بالا و شلوۀ پایین مشهور. سکنۀ شلوۀ بالا 135 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل. سکنۀ آن 242 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و حبوب. در دو محل به فاصله دوهزارگز بنام شلوۀ بالا و شلوۀ پایین مشهور. سکنۀ شلوۀ بالا 135 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)