درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، تالانک، رنگینان، شفترنگ، شکیر، شلیر، مالانک، رنگینا، تالانه، شفرنگ
درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، تالانَک، رَنگینان، شَفترَنگ، شَکیر، شَلیر، مالانَک، رَنگینا، تالانِه، شَفرَنگ
مصدر بمعنی شل ّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شل شود، مثل، در دعا گویند: لا شلل و لا شلال، یعنی تباه مباد دست تو. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). رجوع به شلال شود، درباره کسی که خوش تیر اندازد و خوب نیزه زند، گویند: لا شللاً و لا عمی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
مصدر بمعنی شَل ّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شل شود، مثل، در دعا گویند: لا شلل و لا شلال، یعنی تباه مباد دست تو. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). رجوع به شلال شود، درباره کسی که خوش تیر اندازد و خوب نیزه زند، گویند: لا شللاً و لا عمی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
آجیدۀ درشت. بخیۀ درشت. (ناظم الاطباء) ، نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بر هم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند، بطوری که دو روی آن مشابه باشد، بر خلاف بخیه که دو روی آن مشابهت ندارد. (فرهنگ فارسی معین). بشک. دوختن جامه را دورادور. آجیده (نوعی بخیه). دوختن تنک تر از کوک و گشاده تر از بخیه. (یادداشت مؤلف) : هر جامه بود لایق چیزی به دوختن کتان به درز بخیه و کاسر شلال یافت. نظام قاری. - شلال دوزی، بخیه دوزی. دوختن جامه را با بخیه های گشاد. (یادداشت مؤلف). ، هر چیز ریشه مانند آویخته از جایی. (ناظم الاطباء) ، به صورت صفت برای افزارهای برنده (مانند کارد و تیغ دلاکی و شمشیر و غیره) که بالای لبۀ آن نازک شده و در نتیجه بسهولت تیز میشود و برندگی خود را دیر ازدست میدهد استعمال میشود، گویند: این تیغ رنده را با چرخ سمباده خوب شلالش کردم. (فرهنگ لغات عامیانه) ، گاه نیز به عنوان صفت تیر (تیر شلال) به معنی تیر نوک تیز و برنده و فرورونده برمی آید. (فرهنگ لغات عامیانه). - شلال عقب سر کسی افتادن، ظاهراً به معنی بسرعت کسی را تعقیب کردن است. (فرهنگ لغات عامیانه). - شلال وار کاری را کردن، در کار برش داشتن و بسرعت و چالاکی آنرا انجام دادن و این دو استعمال اخیربا معنی اصلی شلال کاملاً مناسبت دارد. شاید بخیه را نیز که شلال می گویند بدین علت است که بسرعت زده میشود. (از فرهنگ لغات عامیانه)
آجیدۀ درشت. بخیۀ درشت. (ناظم الاطباء) ، نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بر هم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند، بطوری که دو روی آن مشابه باشد، بر خلاف بخیه که دو روی آن مشابهت ندارد. (فرهنگ فارسی معین). بشک. دوختن جامه را دورادور. آجیده (نوعی بخیه). دوختن تنک تر از کوک و گشاده تر از بخیه. (یادداشت مؤلف) : هر جامه بود لایق چیزی به دوختن کتان به درز بخیه و کاسر شلال یافت. نظام قاری. - شلال دوزی، بخیه دوزی. دوختن جامه را با بخیه های گشاد. (یادداشت مؤلف). ، هر چیز ریشه مانند آویخته از جایی. (ناظم الاطباء) ، به صورت صفت برای افزارهای برنده (مانند کارد و تیغ دلاکی و شمشیر و غیره) که بالای لبۀ آن نازک شده و در نتیجه بسهولت تیز میشود و برندگی خود را دیر ازدست میدهد استعمال میشود، گویند: این تیغ رنده را با چرخ سمباده خوب شلالش کردم. (فرهنگ لغات عامیانه) ، گاه نیز به عنوان صفت تیر (تیر شلال) به معنی تیر نوک تیز و برنده و فرورونده برمی آید. (فرهنگ لغات عامیانه). - شلال عقب سر کسی افتادن، ظاهراً به معنی بسرعت کسی را تعقیب کردن است. (فرهنگ لغات عامیانه). - شلال وار کاری را کردن، در کار برش داشتن و بسرعت و چالاکی آنرا انجام دادن و این دو استعمال اخیربا معنی اصلی شلال کاملاً مناسبت دارد. شاید بخیه را نیز که شلال می گویند بدین علت است که بسرعت زده میشود. (از فرهنگ لغات عامیانه)
تمام سال از زن و ماده شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرد سبک در حاجت نیکوصحبت خوش ذات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شلل و شلشل شود
تمام سال از زن و ماده شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرد سبک در حاجت نیکوصحبت خوش ذات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شلل و شلشل شود
میوۀ خوشبو و گوارا و آبدار شبیه به شفتالو. (از غیاث) (از فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج). زلیق. شلیر. شفترنگ. رنگینان. تالانک. فرسک. شفتالوی بی پرز. شبته رنگ. و در شلیر، را به لام بدل شود. (یادداشت مؤلف). درختی است از تیره گل سرخیان از دستۀ بادامیها که در حقیقت یکی از گونه های هلو محسوب است. میوه اش از هلو کوچکتر و بدون کرک و دارای طعمی مطبوع است. اصل این درخت از آسیا است و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود. (فرهنگ فارسی معین). رنگش سفید یا سرخ و یا سرخ و سفید است: زمین بین که از رنگ معشوق عاشق گهی سیب بیرون دهد گه شلیل. خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری). - شلیل دورنگ، زردآلو. (ناظم الاطباء)
میوۀ خوشبو و گوارا و آبدار شبیه به شفتالو. (از غیاث) (از فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج). زلیق. شلیر. شفترنگ. رنگینان. تالانک. فرسک. شفتالوی بی پرز. شبته رنگ. و در شلیر، را به لام بدل شود. (یادداشت مؤلف). درختی است از تیره گل سرخیان از دستۀ بادامیها که در حقیقت یکی از گونه های هلو محسوب است. میوه اش از هلو کوچکتر و بدون کرک و دارای طعمی مطبوع است. اصل این درخت از آسیا است و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود. (فرهنگ فارسی معین). رنگش سفید یا سرخ و یا سرخ و سفید است: زمین بین که از رنگ معشوق عاشق گهی سیب بیرون دهد گه شلیل. خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری). - شلیل دورنگ، زردآلو. (ناظم الاطباء)
آب چکان و ریزان. (آنندراج). چکاننده. (ناظم الاطباء) ، ریشه دار. (فرهنگ لغات مشکل وتعبیرات دیوان البسه چ استانبول ص 204) : گرد آن پردۀ گلگون چو مشلشل دیدم آمدم یاد از آن زلف و ز آن رنگ و عذار. نظام قاری (دیوان ص 14) به زیر منور عروس منصه تتقها به گردش مشلشل جوانب. نظام قاری (دیوان ایضاً ص 27). والا و مشلشل را قسمت ز ازل این بود کاین شاهد بازاری وآن پرده نشین باشد. نظام قاری (دیوان البسه ایضاً ص 57)
آب چکان و ریزان. (آنندراج). چکاننده. (ناظم الاطباء) ، ریشه دار. (فرهنگ لغات مشکل وتعبیرات دیوان البسه چ استانبول ص 204) : گرد آن پردۀ گلگون چو مشلشل دیدم آمدم یاد از آن زلف و ز آن رنگ و عذار. نظام قاری (دیوان ص 14) به زیر منور عروس منصه تتقها به گردش مشلشل جوانب. نظام قاری (دیوان ایضاً ص 27). والا و مشلشل را قسمت ز ازل این بود کاین شاهد بازاری وآن پرده نشین باشد. نظام قاری (دیوان البسه ایضاً ص 57)
جمع شله، کلاف ها کلاف های نخ و گروه پراکنده آبشار نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد
جمع شله، کلاف ها کلاف های نخ و گروه پراکنده آبشار نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد
شلیر، درختی است از تیره گل سرخیان، میوه آن لطیف و شیرین و شبیه زردآلو و یکی از گونه های هلوست. شکیر، شفترنگ، شفرنگ، مالانک، تالانک، تالانه، نگینان و رنگینا نیز گفته شده
شلیر، درختی است از تیره گل سرخیان، میوه آن لطیف و شیرین و شبیه زردآلو و یکی از گونه های هلوست. شکیر، شفترنگ، شفرنگ، مالانک، تالانک، تالانه، نگینان و رنگینا نیز گفته شده
نوعی دوختن و آن چنان است که دو طرف پارچه را برهم نهند و کوک های خرد و ریز بر وی زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد، برخلاف بخیه که دو روی آن با یکدیگر مشابهت ندارد، بخیه درشت
نوعی دوختن و آن چنان است که دو طرف پارچه را برهم نهند و کوک های خرد و ریز بر وی زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد، برخلاف بخیه که دو روی آن با یکدیگر مشابهت ندارد، بخیه درشت