جدول جو
جدول جو

معنی شلخته - جستجوی لغت در جدول جو

شلخته
ویژگی کسی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد، بیکاره و تنبل
لگدی که با پشت پا به نشیمن کسی بزنند
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
فرهنگ فارسی عمید
شلخته
(شَ/ شِ لَ تَ / تِ)
بی فکر. بی اندیشه. لاابالی. زنی که کارهای وی از روی نظم و ترتیب نباشد. زن ناکدبانو. (ناظم الاطباء). زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد. زن کاهل و لاابالی. (یادداشت مؤلف). بندرت ممکن است این صفت را در مورد مردان نامنظم و بریز و بپاش و شلوغ کن نیز بر زبان آرند. (فرهنگ لغات عامیانه)
- امثال:
برای شلخته هافاطمۀ زهرا دو رکعت نماز کرده. (امثال و حکم دهخدا).
خدا یار شلخته هاست. (امثال و حکم دهخدا).
زن رضا شلخته است زنها همه چنینند. (امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
شلخته
(شَ / شِ لَ تَ / تِ)
لگد بر نشستگاه و نرمگاه. شلخت. (از ناظم الاطباء). لگدی باشد که مردم در وقت بازی کردن با پشت پای یا سر زانو بر نرمگاه و نشستگاه یکدیگر زنند و آنرا شلخت به حذف هاء نیز گفته اند و گاهی از روی قهر و غضب هم میزنند. (برهان) (از آنندراج). اردنگ. اردنگی. تی پا. زفکنه.
- شلخته زدن، اسن. کسع. زهکونی زدن. زفکنه زدن. سرچنگ زدن. اردنگ زدن. تی پا زدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شلخت شود
لغت نامه دهخدا
شلخته
((شَ لَ تِ))
زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
فرهنگ فارسی معین
شلخته
تیپا
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
فرهنگ فارسی معین
شلخته
بی بندوبار، بی نظم، قذر، لچر، نامرتب، نامنظم، ولنگار، یالانچی
متضاد: مرتب، منظم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شلخته
بصورة عاهرة
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به عربی
شلخته
Loosely
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شلخته
librement
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شلخته
luźno
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به لهستانی
شلخته
ڈھیلے طور پر
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به اردو
شلخته
слабо
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به روسی
شلخته
locker
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به آلمانی
شلخته
вільно
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شلخته
อย่างหลวมๆ
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به تایلندی
شلخته
ঢিলেভাবে
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به بنگالی
شلخته
松散地
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به چینی
شلخته
kwa mlegezo
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شلخته
gevşek bir şekilde
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شلخته
緩く
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شلخته
느슨하게
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به کره ای
شلخته
secara longgar
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شلخته
ढीले रूप से
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به هندی
شلخته
losjes
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به هلندی
شلخته
libremente
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شلخته
liberamente
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شلخته
livremente
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شلخته
באופן רפוי
تصویری از شلخته
تصویر شلخته
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شلیته
تصویر شلیته
نوعی دامن کوتاه، گشاد و چین داری که زنان بر روی شلوار می پوشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلخته
تصویر پلخته
ظرف سوراخ سوراخ یا سبد که پنیر را در آن بگذارند تا آبش برود
فرهنگ فارسی عمید
(پَ لِ تَ / تِ / پِ لَ تَ / تِ)
قالبی مشبک یا غربال گونه ای که از شاخۀ بید و مانند آن سازند و پنیر را روی آن نهندتا آب آن برود و آن را به اسپانیایی پلیتا گویند. رجوع شود به ذیل قوامیس عرب تألیف دزی ج 1 ص 109 س 1
لغت نامه دهخدا
(بِ لِ تَ)
گیاهی است که گسترده میشود و بالا نرود. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس). غافقی گوید گیاهی است که دائره وار بر زمین گسترد و هیچ بالا نکند و شاخه های آن برخلاف برگها سخت باریک بود مانند کرمهایی درهم افتاده و گل آن سپید باشد که به سرخی زند. جوشاندۀ برگ و ساق آن زردی به گلو چسفیده را ساقط سازد. (از ابن البیطار). و رجوع به بلحته شود
لغت نامه دهخدا
قالبی مشبک یا غربال گونه ای که از شاخ بید و مانند آن سازند و پنیر را روی آن نهند تا آب آن برود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلیته
تصویر شلیته
دامن چین دار که روی نظامی زنانه پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلیته
تصویر شلیته
((شَ تِ))
شلیطه، نوعی دامن کوتاه و گشاده و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می پوشیدند
فرهنگ فارسی معین