جمع واژۀ بلیّه. (دهار) (ناظم الاطباء). بلاها. بلواها: باب ماجری فی باب الخطبه و ظهر من الفساد و البلایالأجلها. (تاریخ بیهقی ص 685). و رجوع به بلیه شود
جَمعِ واژۀ بَلیَّه. (دهار) (ناظم الاطباء). بلاها. بلواها: باب ماجری فی باب الخطبه و ظهر من الفساد و البلایالأجلها. (تاریخ بیهقی ص 685). و رجوع به بلیه شود
جمع واژۀ شظیه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سرهای اضلاع سفلی که شبیه به غضروف اند. (ناظم الاطباء). دندانه های هرچیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). به معنی پاره های چیزی: شظایا العصب، ریشه های نی. (یادداشت مؤلف). ریشه های هر چیز. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به شظیه شود، در لغات طب نوشته که شظایا به معنی ریشه های مغز حرام است. (آنندراج) (غیاث اللغات)
جَمعِ واژۀ شظیه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سرهای اضلاع سفلی که شبیه به غضروف اند. (ناظم الاطباء). دندانه های هرچیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). به معنی پاره های چیزی: شظایا العصب، ریشه های نی. (یادداشت مؤلف). ریشه های هر چیز. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به شظیه شود، در لغات طب نوشته که شظایا به معنی ریشه های مغز حرام است. (آنندراج) (غیاث اللغات)
جمع واژۀ ولیّه، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب) ، پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به ولیه شود
جَمعِ واژۀ وَلیّه، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب) ، پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به ولیه شود