معنی بلایا بلایا بلیّه ها، مصیبت ها، پیشامدهای بد، رنجها، جمع واژۀ بلیّه تصویر بلایا فرهنگ فارسی عمید
بلایا بلایا جَمعِ واژۀ بَلیَّه. (دهار) (ناظم الاطباء). بلاها. بلواها: باب ماجری فی باب الخطبه و ظهر من الفساد و البلایالأجلها. (تاریخ بیهقی ص 685). و رجوع به بلیه شود لغت نامه دهخدا
بلایه بلایه بدکار، فاسق نابکار، فاحشه روسپی، مفسد مفتن، گمراه. نابکار، هرزه، ناچیز، ناکس فرهنگ لغت هوشیار
خلایا خلایا جمع خلیه، ناوها کشتی های بزرگ، کندوها جمع خلیه خانه های زنبور عسل کندو ها، جمع خلیه، کندو فرهنگ لغت هوشیار
بلایه بلایه نابکار، تباه کار، زن بدکار، برای مِثال هزاران جفت همچون ویس یابی / چرا دل زآن بلایه برنتابی (فخرالدین اسعد - ۱۴۶)، زشت و ناشایست فرهنگ فارسی عمید