جمع واژۀ قذی ̍. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به قذی شود، در پاداش کسی جدا کردن پاره ای از زمین و جز آن، پیش فرستادن نیکی و بدی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
جَمعِ واژۀ قِذی ̍. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به قذی شود، در پاداش کسی جدا کردن پاره ای از زمین و جز آن، پیش فرستادن نیکی و بدی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
نام مادیانی که خودش و صاحبش هر دو کشته شدند. - امثال: اشأم من الشقراء. (ناظم الاطباء). اسب شیطان بن لاطم که خود و صاحبش کشته شدند، گویند: اشأم من الشقراء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ، اسب خالد بن جعفر کلابی که در تندروی بدان مثل زنند. (از اقرب الموارد)
نام مادیانی که خودش و صاحبش هر دو کشته شدند. - امثال: اشأم من الشقراء. (ناظم الاطباء). اسب شیطان بن لاطم که خود و صاحبش کشته شدند، گویند: اشأم من الشقراء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ، اسب خالد بن جعفر کلابی که در تندروی بدان مثل زنند. (از اقرب الموارد)
شقا. بدبخت شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی شقاوه (ش / ش و) . رنجه شدن. (ترجمان القرآن). و رجوع به شقا و شقاوت و شقاوه شود، برآمدن دندان پیش. (منتهی الارب) (آنندراج). دندان شتر برآمدن. (تاج المصادر بیهقی)، شانه کردن موی سر کسی را، زدن فرق سر کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج)
شقا. بدبخت شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی شقاوه (ش َ / ش ِ وَ) . رنجه شدن. (ترجمان القرآن). و رجوع به شقا و شقاوت و شقاوه شود، برآمدن دندان پیش. (منتهی الارب) (آنندراج). دندان شتر برآمدن. (تاج المصادر بیهقی)، شانه کردن موی سر کسی را، زدن فرق سر کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج)
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر