شفاسازنده. نافع و سودمند و شفادهنده. (ناظم الاطباء) : به دستان دوستان را کیسه پرداز به زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی. ، دارویی که تندرستی آورد. (ناظم الاطباء)
شفاسازنده. نافع و سودمند و شفادهنده. (ناظم الاطباء) : به دستان دوستان را کیسه پرداز به زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی. ، دارویی که تندرستی آورد. (ناظم الاطباء)
مخفف اصفهان است: تب زده زهر اجل خورد و گذشت گلشکرهای صفاهان چه کنم. خاقانی. هادی امت و مهدی زمان کز قلمش قمع دجال صفاهان به خراسان یابم. خاقانی. ای خراسان ترا شهاب نزیست وی صفاهان ترا مجال نماند. خاقانی. ز پیروزی چرخ پیروزه رنگ نبودش بسی در صفاهان درنگ. نظامی. کنون سر همه التفاتها آن است که یک دوسال دهی رخصت صفاهانم. صائب. رجوع به اصفهان شود
مخفف اصفهان است: تب زده زهر اجل خورد و گذشت گلشکرهای صفاهان چه کنم. خاقانی. هادی امت و مهدی زمان کز قلمش قمع دجال صفاهان به خراسان یابم. خاقانی. ای خراسان ترا شهاب نزیست وی صفاهان ترا مجال نماند. خاقانی. ز پیروزی چرخ پیروزه رنگ نبودش بسی در صفاهان درنگ. نظامی. کنون سر همه التفاتها آن است که یک دوسال دهی رخصت صفاهانم. صائب. رجوع به اصفهان شود
نام پرده ای از موسیقی که آن را در آخر شب سرایند. (آنندراج) : راست نهادند پرده هاش و به بختم پردۀ کژ دیدم از ستای صفاهان. خاقانی. ور پردۀ عشاق صفاهان و حجاز است از حنجرۀ مطرب مکروه نزیبد. سعدی
نام پرده ای از موسیقی که آن را در آخر شب سرایند. (آنندراج) : راست نهادند پرده هاش و به بختم پردۀ کژ دیدم از ستای صفاهان. خاقانی. ور پردۀ عشاق صفاهان و حجاز است از حنجرۀ مطرب مکروه نزیبد. سعدی
ستبر لب: لفچ خروشان ز کابل همیرفت زال فرو هشته لفنچ و بر آورده یال (فردوسی) لبی زبانی منسوب به شفاه لبی زبانی. یا امتحان شفاهی. آزمایشی که حضورا به عمل آورند مبنی بر پرسش و پاسخ زبانی است ربانی مقابل کتبی
ستبر لب: لفچ خروشان ز کابل همیرفت زال فرو هشته لفنچ و بر آورده یال (فردوسی) لبی زبانی منسوب به شفاه لبی زبانی. یا امتحان شفاهی. آزمایشی که حضورا به عمل آورند مبنی بر پرسش و پاسخ زبانی است ربانی مقابل کتبی