جدول جو
جدول جو

معنی شغالوس - جستجوی لغت در جدول جو

شغالوس
نوعی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قالوس
تصویر قالوس
(پسرانه)
نام پیری رومی و پیغام گزار قیصر روم به لهراسب پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
بالوس، کافوری که آن را با چیزی شبیه کافور مخلوط کرده باشند، کافور مغشوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالوک
تصویر غالوک
مهره ای از جنس سنگ یا گل، زاغوک، زالوک،
مهرۀ کمان گروهه، گلوله، زالوک، زالو که، برای مثال کمان گروهۀ زرین شده محاقی ماه / ستاره یکسره غالوک های سیم اندود (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شقاقلوس
تصویر شقاقلوس
قانقاریا، مرگ قسمتی از عضو بدن به سبب نرسیدن خون، ضربه، عفونت یا سرمازدگی که بر اثر آن عضو چروکیده و سیاه شود، سقاقلوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالوس
تصویر قالوس
نوایی از موسیقی قدیم ایرانی، برای مثال بلبل همی سراید چون باربد / قالوس و قفل رومی و جالینوس (عنصری - ۳۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالوس
تصویر سالوس
فریب دهنده، مکار، حیله گر، ریاکار، برای مثال گفت آن سالوس زرّاق تهی / دام گولان و کمند گمرهی (مولوی - ۹۲۷) خدعه، مکر، حیله، فریب، برای مثال زمانی به سالوس گریان شدم / که من زآنچه گفتم پشیمان شدم (سعدی۱ - ۱۷۹)، دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم / به آنکه بر در میخانه برکنم علمی (حافظ - ۹۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به شالوس و رجوع به شالوس و چالوس شود
لغت نامه دهخدا
(غالْ لو)
ابن ابی اصیبعه نام وی را در زمرۀ اطبائی آورده که در فترت میان افلاطون و اسقلیبیوس دوم میزیسته اند، و مدت این فترت هزار و چهارصد و بیست سال بوده است. رجوع به عیون الانباء ج 1 صص 23 و 33 شود. ابن الندیم بنقل از یحیی النحوی آرد: نام طبیبی از یونان قدیم
لغت نامه دهخدا
(اَ)
محرف اسفیانوس است و اسفیانوس مصحف وسپاسیان است. و وسپاسیان پدر تیتوس (ططوس) پادشاه روم بود. رجوع به اسفاسیانوس و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2547 و 2551 شود
لغت نامه دهخدا
(تِسْ سا)
یکی از اطباو محارم اسکندر که از طرف وی به دربار پیکسودور، پادشاه کاریه رفت تا مانع ازدواج دختر پیکسودور، با برادر اسکندر گردد. و همین امر باعث گردید که فیلیپ وی را زندانی کند. تسالوس تا زمانی که فیلیپ زنده بود در زندان بسر برد و پس از قتل فیلیپ مورد توجه فراوان اسکندر قرار گرفت. (از ایران باستان ج 2 ص 1211)
لغت نامه دهخدا
(شَ چُ)
درختچه ای است در درۀ کتول و جنگلهای مازندران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شِ قِ)
این کلمه مصحف لفظ یونانی سفاکلوس است و آنرا موت یا فساد عضوی خشک گویند. فساد عضو با نماندن حس، چون حس برجای بود غانغرایا باشد. موت موضعی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مرد چرب زبان و ظاهر نما و فریب دهنده، مکار، محیل و دروغگو و فریبنده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالوف
تصویر شالوف
آبشارکوچک
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته شاهدانه دروغی گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالوک
تصویر غالوک
مهره کمان گروهه گلوله، کمان گروهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاطوس
تصویر غاطوس
ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغالی
تصویر شغالی
نوعی از انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالوس
تصویر بالوس
کافور مغشوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چالوس
تصویر چالوس
یکی از بخشهای شهرستان نوشهر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالوس
تصویر شالوس
پارسی تازی گشته چالوس شهری است درمازندران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
کافور مغشوش پالوس بالوس بالوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالوس
تصویر کالوس
نادان، بی نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته شاهدانه دروغی گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقاقلوس
تصویر شقاقلوس
یونانی تازی گشته تباه اندامی یونانی تازی گشته اندام میری
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته چالوس شهرکی است در مازندران نوایی و لحنی است از موسیقی قدیم: گهی چکاوک و گه راهوی و گه قالوس. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغالی
تصویر شغالی
((شَ))
نوعی از انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غالوک
تصویر غالوک
گلوله، گلوله کمان گروهه، کمان گروهه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قالوس
تصویر قالوس
نام نوایی از موسیقی قدیم ایران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالوس
تصویر کالوس
نادان، ابله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالوس
تصویر سالوس
ریاکار، شیاد، چرب زبانی، چرب زبان
فرهنگ فارسی معین
۲زمی که بی اندازه چرکین شودو به سادگی درمان نشود ۲در مقام
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بیماری بومی
فرهنگ گویش مازندرانی
معرب چالوس و نام باستانی این شهر استچالوس به روایت تاریخی
فرهنگ گویش مازندرانی