- شعریه
- مویرگ، رشته فرنگی، پرده دوخبافت دوخ باف مونث شعری قوه شعریه
معنی شعریه - جستجوی لغت در جدول جو
- شعریه
- شبیه مو، مویین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
سخت سال سخت
برهنه گرداندن برهنه کردن
کامی میاندهانی به آواهایی گفته می شود که ازکام برمی آیند ضاد ج مونث شجری و آن حروف شین ص و ج است
داتیک کیشیک مونث شرعی: احکام شرعیه، جمع شرعیات
پر شیری
سرماهی، ماهیانه، مقرری که هر ماه یکبار پرداخت شود
یک دهم مال به عنوان زکات یا مالیات
واحد اندازه گیری وزن معادل یک میلی گرم
هزینۀ استفاده از خدمات یک مؤسسه برای یک دورۀ معیّن، اجرت و حقوق ماهیانه
مونث عشری ده یک مونث عشری (منسوب به عشر)، ده یک چیزی که به عنوان مالیات و عوارض می گرفتند
Tuition
плата за обучение
Studiengebühren
плата за навчання
czesne
mensalidade
retta scolastica
matrícula
frais de scolarité
collegegeld
ट्यूशन
biaya kuliah
رسومٌ دراسيّةٌ
שְׂכַר לִימּוּדִים
öğrenim ücreti
ada ya masomo
ค่าเล่าเรียน
টিউশন ফি