رنجانیدن کسی را کاری و گرانبار ساختن و اندوهگین نمودن او را. کظاظه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) مصدر دیگر مکاظه. رجوع به مکاظه در این لغت نامه شود
رنجانیدن کسی را کاری و گرانبار ساختن و اندوهگین نمودن او را. کظاظه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) مصدر دیگر مکاظه. رجوع به مکاظه در این لغت نامه شود
همدیگر را گزیدن. (منتهی الارب). به معنی عضاض است. (از اقرب الموارد) ، با هم سختی کردن. (منتهی الارب). سخت گردیدن در جنگ: عاظّ القوم، در جنگ سخت شدند و بسختی جنگیدند. (از اقرب الموارد). معاظّه. و رجوع به معاظه شود
همدیگر را گزیدن. (منتهی الارب). به معنی عضاض است. (از اقرب الموارد) ، با هم سختی کردن. (منتهی الارب). سخت گردیدن در جنگ: عاظّ القوم، در جنگ سخت شدند و بسختی جنگیدند. (از اقرب الموارد). مُعاظّه. و رجوع به معاظه شود
مقریزی در امتاع الاسماع در حوادث سال هشتم از هجرت آرد: فخرج بسر بن سفیان علی صدقات بنی کعب... فجاء و قد حل ّ بنواحیهم من بنی تمیم بنوعمرو بن جندب بن العنبر بن عمرو بن تمیم. فهم یشربون علی غدیرلهم بذات الاشظاظ. و یقال عسفان. (امتاع الاسماع جزء اول صفحۀ 434)
مقریزی در امتاع الاسماع در حوادث سال هشتم از هجرت آرد: فخرج بسر بن سفیان علی صدقات بنی کعب... فجاء و قد حل ّ بنواحیهم من بنی تمیم بنوعمرو بن جندب بن العنبر بن عمرو بن تمیم. فهم یشربون علی غدیرلهم بذات الاشظاظ. و یقال عسفان. (امتاع الاسماع جزء اول صفحۀ 434)