در بدیع نوعی تسمیط که در آن، هر یک از مصراع های بیت دو قسمت شده و در هر قسمت قافیه ای آورده می شود، برای مثال مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم / تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی (سعدی۲ - ۵۹۷)، دو نیمه کردن، دو قسمت کردن چیزی، مالی را با کسی دو نیمه کردن
در بدیع نوعی تسمیط که در آن، هر یک از مصراع های بیت دو قسمت شده و در هر قسمت قافیه ای آورده می شود، برای مِثال مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم / تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی (سعدی۲ - ۵۹۷)، دو نیمه کردن، دو قسمت کردن چیزی، مالی را با کسی دو نیمه کردن
مال را به دو نیمه کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نصف کردن چیزی. (از اقرب الموارد) ، یک نیمۀ پستان دوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دوخلف اشتر بستن. (تاج المصادر بیهقی). دو پستان ناقه را بستن و دو دیگر گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح بدیع) افزودن بر کل شطری از شعر، شطر دیگری (مولده). (از اقرب الموارد). قسمی از سجع است و آن قرار دادن هریک از دو نیمۀ شعر است مسجع به سجعی مخالف سجع نیمۀ آخر. و این که در این تعریف قید شده است که هر یک از نیمۀ شعر دارای سجعی باشد مخالف سجع دیگر برای آن است که جایز است هر دو نیمه را مسجع خوانند. از قبیل تسمیۀ جزء به اسم کل مانند این بیت شعر: تدبیر معتصم باﷲ منتقم ﷲ مرتغب فی اﷲ مرتقب. مرتغب یعنی راغب در آنچه وسیلۀ نزدیکی برضای حق باشد و مرتقب یعنی انتظاردارندۀ ثواب یا بیمناک از عقاب حق که در سجع اول مسجع میمی و در ثانی مسجع بایی آورده. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
مال را به دو نیمه کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نصف کردن چیزی. (از اقرب الموارد) ، یک نیمۀ پستان دوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دوخلف اشتر بستن. (تاج المصادر بیهقی). دو پستان ناقه را بستن و دو دیگر گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح بدیع) افزودن بر کل شطری از شعر، شطر دیگری (مولده). (از اقرب الموارد). قسمی از سجع است و آن قرار دادن هریک از دو نیمۀ شعر است مسجع به سجعی مخالف سجع نیمۀ آخر. و این که در این تعریف قید شده است که هر یک از نیمۀ شعر دارای سجعی باشد مخالف سجع دیگر برای آن است که جایز است هر دو نیمه را مسجع خوانند. از قبیل تسمیۀ جزء به اسم کل مانند این بیت شعر: تدبیر معتصم باﷲ منتقم ﷲ مرتغب فی اﷲ مرتقب. مرتغب یعنی راغب در آنچه وسیلۀ نزدیکی برضای حق باشد و مرتقب یعنی انتظاردارندۀ ثواب یا بیمناک از عقاب حق که در سجع اول مسجع میمی و در ثانی مسجع بایی آورده. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
درختی است از تیره گل سرخیان از دسته بادامی ها که در حقیقت یکی از گونه های هلو محسوب است. میوه اش از هلو کوچکتر و بدون کرک و دارای طعمی مطبوع است. اصل این درخت از آسیا است و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود شلیر
درختی است از تیره گل سرخیان از دسته بادامی ها که در حقیقت یکی از گونه های هلو محسوب است. میوه اش از هلو کوچکتر و بدون کرک و دارای طعمی مطبوع است. اصل این درخت از آسیا است و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود شلیر
زیرک باهوش، چالاک چابک، کسی که در دکان نانوایی نان بتنور زند، مردی جست و چابک که با لباس مخصوص پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه ای را به سرعت به مقصد رساند پیاده چالاک. باهوش زیرک آب زیر کاه، فرومایه، دشنه کش چاغو کش شترنگباز، منگیا گر منگورز (قمار باز)، جمع شاطر، نوندان نانگیران
زیرک باهوش، چالاک چابک، کسی که در دکان نانوایی نان بتنور زند، مردی جست و چابک که با لباس مخصوص پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه ای را به سرعت به مقصد رساند پیاده چالاک. باهوش زیرک آب زیر کاه، فرومایه، دشنه کش چاغو کش شترنگباز، منگیا گر منگورز (قمار باز)، جمع شاطر، نوندان نانگیران
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات