مال را به دو نیمه کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نصف کردن چیزی. (از اقرب الموارد) ، یک نیمۀ پستان دوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دوخلف اشتر بستن. (تاج المصادر بیهقی). دو پستان ناقه را بستن و دو دیگر گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح بدیع) افزودن بر کل شطری از شعر، شطر دیگری (مولده). (از اقرب الموارد). قسمی از سجع است و آن قرار دادن هریک از دو نیمۀ شعر است مسجع به سجعی مخالف سجع نیمۀ آخر. و این که در این تعریف قید شده است که هر یک از نیمۀ شعر دارای سجعی باشد مخالف سجع دیگر برای آن است که جایز است هر دو نیمه را مسجع خوانند. از قبیل تسمیۀ جزء به اسم کل مانند این بیت شعر: تدبیر معتصم باﷲ منتقم ﷲ مرتغب فی اﷲ مرتقب. مرتغب یعنی راغب در آنچه وسیلۀ نزدیکی برضای حق باشد و مرتقب یعنی انتظاردارندۀ ثواب یا بیمناک از عقاب حق که در سجع اول مسجع میمی و در ثانی مسجع بایی آورده. (از کشاف اصطلاحات الفنون)